صحبت کردن با ندای درون که افکار و ایده ها را شکل می دهد و باعث پیشرفت و تعالی ما می شود
مراقبه روشی برای رها کردن و صحبت با ندای درون است. غالباً مردم سعی میکنند تمام وقایع زندگی خود را کنترل کنند. آنها فکر میکنند ، آنها برنامهریزی میکنند ، و حتی بیشترین کار روزانه را مرتکب میشوند. حتی وقتی افراد فکر میکنند صحبت کردن با خودشان عجیب است ، در طول روز مکالمههای کلامی و تخیلی در سرشان خواهند داشت. در مدیتیشن ، به دنبال آرامش دادن آن صدای درونی هستید که هرگز از برنامهریزی ، فکر کردن ، به یادآوردن و انتقاد متوقف نمیشود. هنگامی که یاد میگیرید با صدای درونی خود مراقبه کنید ، از نیاز خود برای کنترل و آرامش در آرامش دست میکشید.
این میتواند یک کار دشوار باشد. شما که هستید ، تا حدودی بازتابی از نحوه فکر کردن دیگران به شما است. در نتیجه ، بخشی از خودتان وجود دارد که مجموعه کارهایی است که شما انجام دادهاید و سایر خاطرات حضور در موقعیتهای مختلف. بخش دیگر نحوه یادآوری یا فکر کردن دیگران در مورد شما در حال حاضر و در گذشته است.
سعی کنید فهرستی از خود بنویسید. [2] روی یک تکه کاغذ ، عدد 1 تا 20 را به دست آورید. برای هر شماره ، پاسخ دیگری به عبارت "من کی هستم؟" بدهید. سپس به هر جمله نگاه کنید و تصمیم بگیرید که این اساساً بر اساس آنچه خودتان فکر میکنید انجام میشود یا اینکه دیگران درباره شما چه فکر میکنند.
در هر شرایطی ، پاسخ اولیه شما متکی به شناختی است. این بدان معنی است که تقریباً یک "احساس روده" است که شما باید آن را حس کنید. این شهود شماست شهود شما با صدای درونی شما با شما صحبت میکند تا بگوید به جلو حرکت کنید یا محتاط باشید.
بعضی اوقات هم احساس فوری و هم ضد احساس داریم. احساس فوری احساس اولیه شماست. ضد احساس یک پاسخ شناختی (یعنی فکر) است که مبتنی بر ایدههایی از قبیل "چه باید باشد" فکر میکنم یا احساس میکنم؟ " یا "دیگران چه میکردند؟". این تصور اولیه صدای درونی شماست.
بیشتر اوقات ، صدای درونی شما مغایر باانگیزههای بیرونی است. شما تصور میکنید که جامعه چه فکر میکند یا چه والدین ، دوستان یا شریک زندگی شما ممکن است فکر کنند. صدای درونی شما با این افراد مکالمه دارد ، گویی بحث واقعی صورت میگیرد.
این بدان معنا نیست که برداشتهای اولیه شما صحیح یا دقیقتر از نظرات دیگران است. هدف این نیست که اطلاعات ارائه شده را ارزیابی کنید - فقط به این نکته توجه کنید که سهم منحصر به فرد شما در یک موقعیت چیست.
اگر صدای درونی خود را بدانید میتوانید شهود و عقاید خود را شناسایی کنید. عقاید دیگری که بهطور پیش فرض با یکدیگر تضاد یا موافق هستند ، دیگر افراد یا گروهها هستند. حتی اگر شما نمیتوانید یک اسم یا چهره را به عقیده بگذارید ، دانستن اینکه عقیده از صدای درونی شما نیست ، کافی است.
اگر فردی بهویژه مطیع باشید ، ممکن است تشخیص صدا درونی خود از صدای دیگری که ظالمانه است ، مشکل داشته باشید. شما میتوانید این شخص مظلوم دیگری را بهعنوان کسی که تقریباً بلافاصله شهود شما را غالب میکند ، شناسایی کنید. شما اغلب هنگام شنیدن صدای تصور شده آنها چهرههای آنها را تصور میکنید.
در مورد افکار خود ژورنالی کنید. استدلالها و اظهارات را بنویسید. سپس به عقب برگردید و سعی کنید چهره خود را با استدلالهای فردی کنار بگذارید. بهعنوان مثال ، "اوا ، این چیزی است که پدر من میگفت".
وقتی میدانید صدای درونی شما در جمع چگونه به نظر میرسد ، شروع به تمرکز روی آن کنید. همه صداهای دیگر را نادیده بگیرید. این به معنای ترک مکالمه است. همین که صدای دیگر را ساکت میکنید خواهید دید که صدای درونی شما تنها کسی است که باقی مانده است. حالا وقتی گوش میدهید ، میتوانید صدای درونی خود را با صدای بلند و واضح بشنوید.
در جنگ با عقاید متناقض وقت خود را تلف نکنید. دقیقاً همانطور که در زندگی واقعی ، هر چه بیشتر در آنجا بایستید و بحث و جدل کنید ، شغل بیشتری هم خواهید داشت. بهسادگی مکالمه را رها کنید تا راکت را خاموش کنید.
اگر در شناسایی صدای درونی خود از دیگران مشکل دارید ، همه آنها را ساکت کنید. سعی کنید کل ذهنتان را آرام کنید. سپس فقط روی برداشت یا احساسات روده خود تمرکز کنید. به صداها گوش دهید و مشخص کنید که کدام نظرات با برداشتها و احساسات روده شما سازگار است. این صدای درونی شماست
صدای درونی شما از طریق احساسات لطیف شروع به صحبت با شما میکند. ممکن است در ذهن و بدن تضاد انواعی را حس کنید. صدای درونی شما سعی در صحبت با شما دارد اما توسط سایر صداها غرق میشود. وقتی احساس میکنید صدای درونی شما سعی در صحبت کردن دارد ، زمان خوبی برای کمون است.
بعضی اوقات ممکن است فقط بدانید که صدای درونی شما سعی میکند با شما صحبت کند وقتی احساس تعارض حل نشده در ذهن خود دارید. روش دیگر زمانی است که شما به یک سؤال یا تصمیم پاسخ میدهید اما با شما مطابقت ندارد. آن قسمت از شما که میگویند "یک دقیقه بمانید" صدای درونی شماست
شما میخواهید تعداد حواسپرتی را که باید نادیده بگیرید محدود کنید. گوش دادن به صدای درونی شما بهاندازه کافی با پریشان کردن افکار و نظرات تخیلی دشوار است. شاید بخواهید مکانی آرام پیدا کنید که در آن قطع نشود. حتی ممکن است افراد با چشمان بسته راه بروند و خواستار توجه شما شوند.
اگر بستن چشم شما مؤثر نیست ، سعی کنید از خواب بلند شوید و راه بروید. اگر به حواسپرتی از تنظیم فعلی خود نیاز دارید ممکن است در خانه خود برای مکالمات جدی یک به یک قدم بزنید یا به پیادهروی بروید.
اگر شما سعی کردهاید صدای درونی خود را از صداهای تصور شده دیگران متمایز کنید ، این سادهتر خواهد بود. همانطور که صدای درونی خود را میشنوید ، روی آن و آنچه میگوید تمرکز کنید. وقتی میشنوید که نظرات متناوب به ذهن شما میخورد ، آنها را نادیده بگیرید زیرا میخواهید رهگذری در پیاده رو در حال گفتگو با شخص دیگری باشید. آنها به این بحث دعوت نمیشوند.
وقتی صدای درونی شما صحبت میکند ، دوباره با آن صحبت کنید. ممکن است بخواهید این کار را با صدای بلند انجام دهید. این ذهن شما را به صحبت کردن متمرکز میکند نه اینکه به عقاید تخیلی متوقف شده گوش دهید. کاملاً مستقیم به جلو باشید. صدای درونی شما نه تنها عمیقترین افکار شما را میشناسد - بلکه عمیقترین افکار شماست.
با صدای بلند جواب دادن به صدای درونی شما باعث میشود مکالمه واقعبینانهتر و طبیعیتر به نظر برسد. این همچنین به شما کمک میکند تا صدای درونی خود را از صدای خودتان متمایز کنید.
وقتی احساس میکنید که درگیری داخلی ناشی میشود ، میتوانید به مجله بازگردید تا به مشارکت صدای داخلی خود که به نویز نظرات دیگر تصور شده متمرکز شده است ، بپردازید.
بهطور کلی صدای درونی شما قلب شما را بهتر از آنچه میدانید میشناسد. نادیده گرفتن صدای درونی شما میتواند باعث پشیمانی شود وقتی همه چیز مطابق آنچه انتظار میرود نیست. ممکن است متوجه شوید که صدای درونی شما به شما توصیه میکند وقتی میخواهید به بهترینها امیدوار باشید محتاط باشید. همچنین ممکن است صدای درونی خود را پیدا کنید که وقتی میخواهید بثور کنید ، به شما توصیهای عاقلانه میدهد.
این ممکن است همیشه بهرغم هنجارها و قراردادهای اجتماعی بهترین تصمیم برای پیروی از صدای درونی شما نباشد. ممکن است نیاز باشد که صدای درونی خود را راضی کنید وقتی که توصیه میکند اقداماتی که میتواند شما را از شغل خود اخراج کند (مثلاً فریاد زدن به رئیس خود).
زمین را تجسم کنید ، دست را به حرکت درآورید و فکر کنید: "من نور را برای ... میفرستم تا همه مردم خوشحال باشند. باشد که جهان خوشحال باشد." .
حلقههای بزرگی را با آغوش خود ایجاد کنید و فکر کنید: "من کارهایی را که آنها هستم انجام میدهند. من آرزوهای دروغین خود را رها میکنم.
من در وحدت کیهان زندگی میکنم. من بازندگیام مثبت میشوم." امروز میخواهید چه چیزی را بپذیرید یا آزاد کنید؟ بگو: "قبول دارم .... رها میکنم ...".
کف دست خود را جلوی چاکرای قلب مالش دهید و فکر کنید: "همه استادان روشنفکر (خدا). ای خرد داخلی. من از راه خود راهنمایی و کمک میخواهم."
اهداف شما چه هستند؟ راه شما برای زندگی عاقلانه چیست؟ مراقب سؤال خود باشید. به جواب داخل گوش دهید . عقل درونی شما چه میگوید؟ چه عقل درونی شما پاسخ میدهد؟ پاسخ را احساس میکنید. بگذارید جواب در شما ظاهر شود. جواب را چندین بار بهعنوان مانت را فکر کنید.
آرام کردن ذهن شما برای مبتدی که مکان آرام پیدا نمیکند غیرممکن خواهد بود. تا زمانی که بهتر آموزش نبینید ، ذهن شما به محیط اطراف شما جلب میشود. حتی موسیقی آرامش بخش ممکن است باعث شود شما تصور کنید افرادی که سازها را نواخته میشوند.
بوها همچنین میتوانند بسیار پریشان باشند. تمرین مراقبه در اتاق استراحت در محل کار ممکن است یک ایده بد باشد. با این حال ، عطرهای ظریف ناشی از سوزاندن شمعها ممکن است خاصیت آرام بخش ایجاد کنند. آنها میتوانند بوی مؤثر اتاق را آرام کنند و همچنین احساسات دلپذیری را برای شما به ارمغان بیاورند.
یک مکان آرام هنوز ممکن است بسیار پریشان باشد. اگر در خانه یا دفتر هستید ، ممکن است دریابید که در هر کجا که نگاه میکنید چیز دیگری برای انجام وجود دارد. بستن چشمان باعث تمرکز شما میشود. هنگامی که چشمان خود را میبندید روی پاک کردن ذهن خود از هر تصور تمرکز کنید. شما در تاریکی تنها هستید.
بهعنوان یک گزینه دیگر ، ممکن است بخواهید چشمان خود را باز نگه دارید. اگر وقتی چشم خود را ببندید ، ذهن شما تصورات واضحی از مناظر ایجاد میکند ، ممکن است نتوانید از این طریق با صدای درونی خود تنها باشید. در عوض ، در اتاقی بنشینید که هیچ چیزی در مقابل شما باشد ، جز یک شمع روشن. بهجای پشت پلکهای خود روی شعله شمع تمرکز کنید. آتشسوزی در شومینه یا اجاق چوب نیز کار خواهد کرد.
بر نفس عمیق داخل و سپس بیرون تمرکز کنید. اگر اتاق بهدرستی ساکت است ، گوشهای شما باید قادر به شنیدن تنفس بدن شما باشند. هنوز هم باشید و سعی کنید از تکان خوردن یا احتراق جلوگیری کنید. یک ریتم ثابت و پایدار داشته باشید.
اگر در شنیدن نفس خود مشکل دارید ، سعی کنید سریعتر از طریق بینی نفس بکشید و از دهان خود آهستهتر بیرون بزنید. دهان شما تقریباً باید سوت باشد تا بتوانید صدای جریان مداوم هوا را که از طریق لبهای کمی باز شده حرکت میکند ، بشنوید.
این صدا ثابت است که میتوانید روی آن تمرکز کنید. هدف این است که کنترل همه حواس مربوط به اجتماعی خود را کنترل کنید. شما چیزی یا شعلهای نمیبینید. شما چیزی جز شمع یا اتاق بیبو ندارید. شما چیزی جز صندلی خود احساس نمیکنید. و اکنون شما چیزی نمیشنوید مگر اینکه باد به درون بدن شما حرکت کند.
وقتی میتوانید ذهن خود را روی محرکهای خارجی متمرکز کنید میتوانید یاد بگیرید که ذهن شما همیشه لازم نیست که کار کند. صدای درونی شما نیازی به صحبت مداوم ندارد. میتوانید استراحت کنید. باگذشت زمان ، شما کنترل صدای درونی خود را به دست خواهید آورد تا در لحظه آن را ساکت کنید.
source : keramatzade
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده می باشد و هرگونه کپی برداری غیر اخلاقی بوده و پیگرد قانونی دارد
طراحی سایت و سئو توسط گروه تخصصی آرمانیک | مشاوره تبلیغات اینترنتی توسط مدیر وب