چکیده این مطلب : انتشار : 1396/10/25 1 نظر نیاز انسان به ارتباط یک نیاز ذاتی است و پژوهشها نشان داده است که عامل اصلی شاد زیستن به روابط دوستانه و خانوادگی بازمیگردد. بنابراین نداشتن روابط اجتماعی خوشایند و احساس تنهایی میتواند تاثیر زیادی بر سلامت روانی و جسمانی ما بگذارد...
احساس تنهایی چیست؟روش های برطرف کردن این احساس
نیاز انسان به ارتباط یک نیاز ذاتی است و پژوهشها نشان داده است که عامل اصلی شاد زیستن به روابط دوستانه و خانوادگی بازمیگردد. بنابراین نداشتن روابط اجتماعی خوشایند و احساس تنهایی میتواند تاثیر زیادی بر سلامت روانی و جسمانی ما بگذارد. با این حال هـر فـردی در طـول زندگی خود گه گاهی احساس تنهایی میکند. اما این تنهایی الزاما بـه مفهوم تنها بودن نیست. شما میتوانید متاهل باشید یا در طول روز با افراد زیادی سر و کار داشته باشید اما بازهم یک تنهایی عمیق و گسترده را تجربه کنید. در این مقاله به تعریف تنهایی، علل آن و تفاوت آن با صرفا تنها بودن پرداختهایم.
تنهایی یک حالت ذهـنـی دردنـاک از احساس عدم رابطه با دیگران است. هـنگامـی کـه تـنها میباشید احساس نیاز به تفاهم و اشتیاق برای قسمت کردن احسـاسات و افـکارتان با دیگران در شما پدیدار میگـردد. به عبارت دیگر احساس تنهایی پاسخی پیچیده و عمدتاً ناخوشایند به انزوا یا کمبود همصحبتی است. این پاسخ معمولا شامل احساس اضطراب از کمبود ارتباط و اشتراک با دیگران است که از گذشته شروع شده و تا به آینده ادامه خواهد داشت. البته این احساس ممکن است زمانی که فرد در اطراف خود افرادی را دارد نیز وجود داشته باشد.
تحقیقات نشان دادهاند که این احساس تنهایی بین گروههایی از افراد که ازدواج کردهاند، در رابطه هستند، درون خانواده هستند یا شغل موفقی دارند بسیار شایع است. تنهایی را درد اجتماعی نیز تفسیر میکنند، این احساس یک مکانیزم روانشناختی است که به افراد منزوی هشدار داده و آنان را به برقراری ارتباط جدید ترغیب میکند.
تجربه تنهایی پدیده رایجی است، اما انواع متفاوتی از آن وجود دارد:
تنهایی گذرا: به صورت دورههای کوتاه مدت و مختصر تنهایی است، هر چند زندگی اجتماعی شخصی عموما رضایت بخش به شمار میآید.
تنهایی انتقالی: فرد در گذشتهای نه چندان دور از روابط اجتماعی خوبی برخوردار بوده است، اما اخیرا به خاطر رویداد خاصی از قبیل طلاق، مرگ عزیزان، مهاجرت احساس تنهایی میکند.
تنهایی مزمن: که به مدت یک دوره چند ساله طول میکشد و در طی آن هیچ گونه رابطه اجتماعی خشنود کنندهای وجود ندارد.
تنهایی گذرا و انتقالی بسیار متداول هستند و معمولاً به تنهایی مزمن نمیانجامند. میان تنهایی اجتماعی و تنهایی عاطفی نیز تفاوت گذاشته میشود؛
تنهایی اجتماعی به واسطه فقدان شبکه اجتماعی به وجود میآید. احساسهای بارز در این حالت عبارتند از: ملال، بیهدف بودن یا احساس تنهایی محرومیت و طرد شدگی. و برای درمان این تنهایی وارد شدن به گروهی از دوستان یا بستگان که با آنان می توان کارهایی را به طور مشترک انجام داد توصیه میشود.
تنهایی عاطفی به خاطر فقدان یک دلبستگی عاطفی نزدیک و صمیمانه است. که نمی توان آن را با دوست یابی برطرف کرد. بلکه باید صمیمیت عاطفی برقرار شود.
تنهایی به معنای تنها بودن نیست ما میتوانیم از تنها بودن خود لذت ببریم. همچنین امکان دارد به رغم حضور دیگران در دوروبرمان احساس تنهایی بکنیم. اما تنهایی و تنها بودن با یکدیگر رابطه دارند. با اینکه این امکان وجود دارد که با آدمیان تماس دائمی و منظمی داشته باشیم و در عین حال از لحاظ عاطفی احساس تنهایی بکنیم، غلبه بر این احساس بدون تماس منظم با دیگران نیز کاری بسیار دشوار است چرا که هرچه تعداد تماسهای اجتماعی افزایش یابد احتمال تنهایی کمتر میشود.
در دوران تنهایی کارهایی هست که میتوان به تنهایی انجام داد و از زندگی لذت برد. نمونهای از این فعالیتها عبارتند از:
پیاده روی
رفتن به کنسرت یا سینما
تماشای مسابقات ورزشی
کتاب خواندن
شرکت در مراسم مذهبی
تماشای یک منظره زیبا
بولینگ بازی کردن
غذا خوردن در خانه
رفتن به موزه یا نمایشگاه
ماهیگیری
رفتن به باشگاه ورزشی
یادگیری کارهای جدید
دوچرخهسواری
تماشای ویترین مغازهها
و...
مقاله مرتبط:افسردگی فصلی چگونه به وجود می آید؟
تنهایی میتواند حاصل عوامل مختلفی چون عوامل اجتماعی، ذهنی و احساسی باشد. از جمله مهمترین آن میتوان به رویدادها و ویژگیهای شخصیتی اشاره کرد.
-
گسسته شدن شبکههای اجتماعی
هنگامی تنهایی به سراغ ما میآید که به خاطر رویدادهایی همچون مرگ، طلاق، مهاجرت به شهری دیگر و... شبکههای اجتماعی ما گسسته شود.
-
ویژگیهای شخصیتی
ویژگیهای شخصیتی نیز در احساس تنهایی دخیل هستند از جمله:
عزت نفس پایین غالباً با روابط نابسنده همراه است. ممکن است کیفیت ضعیف یک رابطه عزت نفس را کاهش دهد اما عزت نفس پایین هم آدمی را از کوشش برای برقراری دوستی با دیگران باز خواهد داشت.
ضعف در همدلی و ادراک نادرست دیگران نیز میتوانند در روابط تداخل ایجاد کنند. اگر ما دیگران را آنگونه که واقعاً هستند نبینیم ایجاد و حفظ یک رابطه خوب با آنها دشوار خواهد بود.
افکاری که در هنگام برخوردهای اجتماعی در ما وجود دارند نیز میتوانند در روابط ما اختلال ایجاد کنند. این افکار باعث میشوند از دیگران اجتناب کرده و یا اینکه احساس تنهایی و ناراحتی کنیم. افکاری مانند «من نامطلوب هستم» یا «نمیدانم در کنار دیگران چگونه رفتار کنم و از خودم یک احمق خواهم ساخت».
ترس از موقعیتهای اجتماعی و کمرویی نیز میتواند ما را از برقراری رابطه با دیگران باز دارد. تفاوت عمده میان افرادی که خود را خجالتی توصیف میکنند و کسانی که چنین تصوری از خود ندارند در نحوه تفکر آنها درباره خود نهفته است. آنهایی که خود را خجالتی تلقی نمیکنند موقعیت را مسئول ناراحتی خود میدانند. افراد خجالتی ناراحتی خود را به حساب یک صفت شخصیتی یعنی خجالتی بودنشان میگذارند.
مهارتهای اجتماعی ضعیف نیز میتواند باعث اختلال در روابط ما شود. ممکن است به این خاطر تنها باشیم که نمیدانیم یا فکر میکنیم نمیدانیم چگونه با دیگرانی که در دوروبرمان هستند رفتار کنیم. افراد گرایش به آن دارند که مهارتهای اجتماعی خود را کمتر از حد واقعی برآورد کنند. افرادی که برخوردار از مهارتهای اجتماعی تلقی میشوند، بیشتر صحبت میکنند، تماس چشمی بهتری برقرار میسازند، بیشتر لبخند میزنند و از حرکات بیانگر مناسبتری استفاده میکنند.
برای مقابله با احساس تنهایی چه باید کرد؟
رابطه میان تنهایی و تنها بودن را باید به خاطر داشته باشیم. بهترین راه برای خنثی کردن این عوامل شاید صرفا این باشد که در دوروبر دیگران باشیم.
برخی از واکنشهای آدمی در برابر تنهایی مثل انفعال، پرخوابی، پرخوری، استفاده از آرامبخشها، تماشای بیش از حد تلویزیون و یا اعتیاد به کار میتواند انزوا و تنهایی را تشدید کنند.
اگر در خصوص اینکه دیگران ما را چگونه می یابند افکار نادرستی داشته باشیم شاید بتوان افکار مزبور را از طریق گفت و گو با این اشخاص تصریح کرد.
اگر مهارتهای اجتماعی ما حقیقتا نابسنده باشند، شاید بهترین راه آن باشد که ببینیم دیگران چگونه رفتار کرده و این مهارتها را چگونه به کار میبرند.
اگر از موقعیتهای اجتماعی می ترسیم یک راه غلبه بر ترس هایمان آن است که خودمان را آنقدر در موقعیتهای اجتماعی قرار دهیم که ترسمان از بین برود. کمک به دیگران اعتماد بنفس شما را افزایش داده و فرصتهای جدیدی برای شما پدید میآورد تا بتوانید با افراد جدیدی ملاقات کنید.
اگر مشکلات مربوط به روابط اجتماعی شما به حد زیادی است که نمی توانید با مشکل خود کنار بیایید میتوانید از کمک حرفهای روانشناسان بهرهمند شوید تا با روشهایی چون مشاوره زناشویی، خانواده درمانی و آموزش جرات ورزی و ابراز وجود به شما در این زمینه کمک کنند.
نکته امید بخش اینکه افراد با افزایش سن تماس های اجتماعیشان بیشتر میشود و کمتر احساس تنهایی و انزوا میکنند.
گفته میشود بیش از 40 درصد انسانها در برههای از زندگی خود شدیدا احساس تنهایی میکنند. تنهایی دیگر مسئلهای رایج است، اما بسیاری از ما از تاثیرات آن آگاه نیستیم.
مقاله مرتبط:روش های فرار از ناامیدی
ده نکته علمی در مورد تنهایی
گفته میشود بیش از 40 درصد انسانها در برههای از زندگی خود شدیدا احساس تنهایی میکنند. تنهایی دیگر مسئلهای رایج است، اما بسیاری از ما از تاثیرات آن آگاه نیستیم.
به گزارش فرادید*، نمیتوان به سادگی تاثیرات مخرب تنهایی را التیام بخشید، اما شاید دانستن آثار آن مفید باشد. مقصود از تنهایی در این نوشتار، احساسِ برآمده از تنهایی به علت فقدان روابط عمیق با اطرافیان است.
یک| تعداد دوستان یا روابط شما با دیگران با احساس تنهایی تفاوت دارد
تنهایی کاملا به کیفیت روابط شما بستگی دارد. به عبارت بهتر، شما اگر از نظر احساسی یا اجتماعی از دیگران فاصله گرفتهاید، احساس تنهایی به سراغتان خواهد آمد.
دو| بیش از 60 درصد افراد تنها، متاهل هستند
زمانی که هر یک زوجین احساسات، افکار و تجارب خود را با یکدیگر به اشتراک نمیگذارند، آنها تنها و منزوی خواهند شد. در واقع کسانی که در این شرایط قرار دارند معتقدند که همسرشان نمیتوانند رابطهی عمیقی با آنها برقرار کنند.
سه| تنهایی درک ما از رابطه را تغییر میدهد
در پژوهشی، از برخی افراد خواسته شد تا آخرین تجربهی تنهایی خود را به یاد بیاورند. نتایج آن پژوهشها نشان داد که این افراد پس از مرور خاطرات تنهایی خود نسبت به روابطشان با دیگران کمی بدبینتر باشند. همین انحرافات ادراکی نسبت به ماهیت رابطه باعث میشود که افرادِ تنها از کسانی که میتوانند منبع آرامش آنها باشند هم دوری کنند. از همه بدتر این است که دوستانتان نیز از برقراری رابطه با شما اجتناب خواهند کرد. بنابراین میتوان گفت که تنهایی، تنهایی میآورد.
چهار| تنهایی در شبکههای اجتماعی مسری است
تنهایی علامتی خاص دارد: ما تمایل داریم تا افراد تنهای اطرافمان را شناسایی کنیم. پژوهش انجامشده در یک بازه شش ماهه نشان داد که افراد تنها بیشتر به شبکههای اجتماعی روی میآورند. بنابراین شاید بتوان حدس زد که اعضای شبکههای اجتماعی آدمهای تنهاتری هستند.
پنج| تنهایی ما را سردتر میکند!
وقتی از شرکتکنندگان یک پژوهش خواسته شد تا تجربهی تنهایی خود را مرور کنند، آنها احساس کردند که دمای اتاق در حال کاهش است. دمای واقعی بدنشان نیز واقعا کمتر شده بود. این ایده که ما هنگام تنهایی سردمان میشود از سیر تکاملی ما نشات میگیرد. زمانی که ما به صورت قبیله زندگی میکردیم، اگر یکی از اعضای قبیله با نظر عمومی تبعید میشد باید از آتش وسط قبیله و افراد آن دور میشد و به همین دلیل احساس سرما میکرد. در واقع بدن ما نسبت به تنهایی اینگونه واکنش میدهد.
مقاله مرتبط:چگونه صبور و آرام باشیم؟
شش| تنهایی مانند حس تهدید شدن است
بدن نسبت به تنهایی فورا واکنش نشان میدهد. فشارخون و کلسترول در بدن افزایش پیدا کرده و واکنشهای فیزیکی و روانی ما نیز فعال میشود.
هفت| تنهاییِ شدید احتمال ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی را افزایش میدهد
بدن هنگام تنهایی، تحت فشارِ استرس قرار میگیرد. بنابراین احتمال ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی در افرادی که برای مدت طولانی تنها میمانند، بیشتر است. البته باید بدانید که تنهایی آثار مخربی دیگری هم دارد.
هشت| تنهایی بر عملکرد دستگاه ایمنی بدن تاثیر میگذارد
تنهایی بر عملکرد دستگاه ایمنی بدن تاثیر میگذارد و باعث میشود که افراد تنها در طولانیمدت به بیماریهای مختلف مبتلا شوند.
نه| تاثیر کمتر داروها بر روی افراد تنها
در پژوهشی از چند دانشجو مشخص شد که بدن افراد تنها در مقایسه با افراد معمولی نسبت به واکسن فصلیِ آنفلوانزا واکنش ضعیفتری نشان میدهد. روی هم رفته میتوان گفت که تنهایی آثار مخربی بر بدن ما دارد.
ده| تنهایی مانند سیگار کشیدن مضر است
دانشمندان تمام آثار تنهایی بر روی بدن ما را بررسی کرده و به این نتیجه رسیدند که تنهایی در طولانیمدت، درست به اندازه سیگار کشیدن به بدن ما آسیب میرساند. در حقیقت، تنهاییِ شدید یا به تعبیر پزشکی مزمن، احتمال مرگ پیش از موعد طبیعی را 14 درصد افزایش میدهد.
بر اساس دادههای علمی و روانی میتوان گفت که تنهایی آثار جسمانی و روانی زیادی داشته و ما نباید آن را دستکم بگیریم. بنابراین باید علاوه بر آموزش عواقب ناخوشایند تنهایی به دیگران، خودمان نیز سعی کنیم با بهبود کیفیت روابط با دیگران از تنهایی فاصله بگیریم.
احمدرضا کرامت
گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده
Loneliness
دانلودpdf مقاله :احساس تنهایی چیست؟روش های برطرف کردن این احساس
شاید در ھیچ برھه ایی از تاریخ مانند این دوران، بشر اینچنین احساس تنھایی نکرده است و گویی تن ،
ھمان زندانی است که ما را در خود محبوس ساخته است .
ھیچ کس ما را درک نمی کند و حتی ھنگامی که می خواھیم برای دیگری درد دل کنیم تنھا باید شنوندۀ
نصیحت ھای وی باشیم . اما ھمۀ ما از نصیحت خسته شده ایم . ازھنگامی که بدنیا آمدیم ما را نصیحت
کردند و به ما گفتند خوب باشید ، راستگو باشید ، با گذشت باشید ، بخشنده باشید و...... و ما ھر چه در
اطراف خود گشتیم تا انسانی مھربان ، باگذشت ، راستگو و... را بعنوان الگو بیابیم ، نیافتیم. به ما گفتند
پیامبران خدا چنین بوده اند اما 1400 سال است که دیگر پیامبری ظھور نکرده است. که اگر ھم چنین بوده
است ما را چکار ؟
در تمام عمرمان در جستجوی انسانی بودیم که بتوانیم به او اعتماد کنیم .کسی که ما را با تمام زشتی
ھایمان دوست داشته باشد و به چشم حقارت به ما ننگرد.
دوستان زیادی پیدا کردیم اما ھیچکدام به ما وفا نکردند ھمانطور که ما نیز به آنھا وفا نکردیم.
دوست نداشتیم دیگران به چشم حقارت و اھانت به ما بنگرند پس مجبور بودیم تمامی ضعف ھا،
شکست ھا و یأسھای خود را در درونمان پنھان کنیم و ھنگامی که به دیگران میرسیم نمایشی از لبخند
و خوشبختی بر پا کنیم .
و آنقدر در اثبات خوشبختی و شادیمان به دیگران نقش بازی کردیم که خودمان نیز فراموش کردیم که درد
واقعی امان چیست و تنھا چیزی که از خودمان، بیادمان ماند این بود که آرامش نداریم . و به ھمین دلیل
مجبور شدیم دست به دامان مردم شویم و علت بی قراری امان را از آنان بپرسیم. میدانید آنان به ما چه
گفتند ؟
گفتند تمام درد شما از بی پولی است اگر پولدار شوید آرامش می یابید. ما نیز حرف آنان را پذیرفتیم و
برای پولدار شدن دست به ھر کاری زدیم و سپس خانه خریدیم ،ماشین خریدیم و لوازم لوکس برای خانه
امان تھیه کردیم . چند صباحی جمع آوری پول ما رابه خود مشغول داشت اما دیری نگذشت که دریافتیم
که پول نیز نتوانسته تنھایمان را از میان ببرد و ما ھمچنان در درون خود غریب و بی کسیم . چرا؟
برای اینکه ھمان ابتدا پاسخ را داده باشیم باید بگوئیم که تنھایی بشر امروز، ھیچ علاجی ندارد و شاید
بتوان گفت که تنھا راه علاج آن ، پذیرش آن می باشد .
تنھایی بشر امروز نشأت گرفته از دورانی است که در آن زندگی می کند . دورانی که آخرالزمان نامیده
می شود . ھمانطور که در قرآن می خوانیم:«قیامت آن گاه است که ھر کسی تک و تنھا می شود و
ھیچک سرا یاری کمکی به دیگران نیست و جز خدا یاوری نمی یابد.»
تجربۀ تاریخی نشان داده است که بشر تا زمانی که مجبور نشود روی به خدا نمی کند. و حال ھمان
دورانی است که بشر مجبور است برای رسیدن به آرامش، به خداوند روی کند زیرا دیگر ھیچ چیز به او
آرامش نمی دھد .
اگر کمی به اعمال روزمرۀ خود دقیق شویم در خواھیم یافت که بسیاری از اعمالیکه ھر روزه آن را تکرار
می کنیم تنھا برای این است که نمی خواھیم تنھایی امان را بپذیریم و به ھمه چیز پناه می بریم به جز
خداوند .
ساعتی در خیابان ھا ول می گردیم و پسر بازی و یا دختر بازی می کنیم ویا به خود القا می کنیم که
عاشق شده ایم ،ساعتی پای کامپیوتر می نشینیم و چت می کنیم و یا به موبایلمان ور می رویم ، به
میھمانیھای کسل کننده و یا دوره گردیھای مضحک می رویم و با کسانی که از آنھا خوشمان نمی آید
رابطه برقرار می کنیم و .....
تمام اینھا برای این است که تنھایی مان را نابود سازیم اما ھیچ موفقیتی حاصل نمیشود و باز تنھایی چون
باری سنگین بر روحمان فرود می آید .
و در انجام ھمین تلاشھای مذبوحانه برای فرار از تنھایی است که مبتلا به بسیاری از گناھان می شویم
بدون اینکه واقعاً اراده به انجام آن داشته باشیم .
آری دیگر ھیچکس نیست که ما را درک کند وھمه ما ،در درون خود محبوس شده ایم .
اما تمام احساس تنھاییمان به این دلیل است که فراموش کرده ایم که در درونمان یکی وجود دارد که از
ھمان بدو تولد در انتظار ماست . اگر ھمیشه او را فراموش می کنیم به این دلیل است که او از خود جز
نامی باقی نگذاشته است .او از ھمان زمانی که جھان ھستی را خلق کرد در انتظارمان بود که شاید
روزی به او روی کنیم و تنھا او را دوست داشته باشیم و تنھا از او یاری بخواھیم زیرا تنھا او بود که ما را
دوست داشت به ھمین دلیل خلقمان کرد .
ھمیشه نگاھش را در درونمان احساس می کردیم اما ھیچگاه نخواستیم به نگاه منتظر او پاسخ دھیم . او
ھمیشه و در ھمه حال با ما بود اما آنچنان صداھای بیرون بلند بود که ھیچگاه صدای خاموش او را
نشنیدیم . به ھمه لبخند زدیم و چاپلوسی ھمه را کردیم و فقط به او لبخند نزدیم .
ھمه ما را تنھا گذاشتند ، ھمه به ما خیانت کردند ، ھمه به چشم ابزار به ما نگاه کردند وتنھا او بود که ما
را تنھا نگذاشت و به ما خیانت نکرد .
پس بیایید تنھایی مان را در دنیا با تمام تلخی اش بپذیریم و دست از تلاشھای مذبوحانه برای اثبات شادمانی
و خوشبختی امان برداریم و در این شبھای قدر با خودمان خلوت کنیم و برای ساعتی تلویزیون را خاموش
کنیم ، موبایلمان را خاموش کنیم ، با کسی چت نکنیم و به خیابان نرویم ، چیزی نخوریم و و......و تمامی
آدم ھایی را که وارد خود ساخته ایم تحت ھر عنوانی (دوست ، ھمسر و فرزند و معشوق ،ھمکار و...)از
خود بیرون کنیم و از ھمه مھمتر به پول فکر نکنیم که اگر توانستیم چنین کنیم آنگاه او را در درونمان
خواھیم یافت و با یافتن او دیگر ھیچگاه تنھا نخواھیم بود .
بگذارید ھمه بفھمند که چقدر تنھا و محزونیم و بگذارید که ھمه بفھمند که آدم خوشبختی نیستیم و اصلاً
بگذارید ھمه بفھمند که چقدر جاھل و احمق و دیوانه ایم و...
دیگر ھیچ چیز اھمیتی ندارد زیرا اکنون او را که تنھا کس بی کسان است در خود یافته ایم.
از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص174