چکیده این مطلب : انتشار : 1396/10/17 0 نظر رویا ها برای روان مانند اکسیژن برای ریه ها هستند. اگر به سمت آنها حرکت کنیم هورمون های شادی آزاد خواهند شد، و با نادیده گرفتن آنها احساسات بد را تقویت کرده ایم.
رویا ها برای روان مانند اکسیژن برای ریه ها هستند. اگر به سمت آنها حرکت کنیم هورمون های شادی آزاد خواهند شد، و با نادیده گرفتن آنها احساسات بد را تقویت کرده ایم.
ناامیدی و افسردگی شاید چیزی جز دلسرد شدن ذهن شما نسبت به امکان شکل گرفتن رویا هایتان نباشد. شاید فکر کنید در حال حاضر رویایی ندارید و به خاطر بی توجهی به رویاهایتان دلسرد و افسرده هم نیستید ولی اگر به گذشته خود نگاه کنید خواهید دید که در زندگی خود نسبت به کارهای مختلفی شور و شوق داشته اید ولی چون برای بدست آوردن آن برنامه ریزی و تلاشی نکرده بودید خود به خود آنها را نادیده گرفته اید.
بعضی ها برای رویاهای خود می جنگند و امید و خوش بینی را در ذهن خود زنده نگه می دارند. تا بتوانند سعادتی را که در نظر دارند در آینده بدست آورند. در حالیکه دیگر افراد رویا های خود را در ضمیر نا خودآگاه خود دفن می کنند و تا آخر عمر نا امید و افسرده باقی می مانند.
– شکست های پی در پی در زندگی :
یکی از علل احساس ناامیدی در زندگی، شکست و انتظار شکست می باشد. اگر شما همیشه انتظار شکست را داشته باشید و توانمندی های خود را باور نداشته باشید، احساس خوبی در زندگی نخواهید داشت.
انسان فطرتا زیبایی طلب بوده و دوست دارد با تنوع زندگی کند؛ چنانچه محیط زندگی یا فرایند زندگی یکنواخت باشد، روند تغییر و تبدّل انرژی روانی با خلل مواجه می گردد. گاهی انسان به تغییرات اندکی در زندگی نیاز دارد. مثل گردش، تفریح و یا حتی تغییر چیدمان منزل.
مقاله مرتبط:دلایل ایجاد اختلال شخصیت وابسته
رفع نیازها احساس لذت در زندگی را به دنبال دارد. در واقع نیازها به عنوان یکی از انگیزه های حیاتی هستند. اگر نیازها نبودند انسان در زندگی بسیاری از دلخوشی ها را از دست می داد و خیلی از فعالیت ها را ترک می کرد. حال این نکته نیز حایز اهمیت است که اگر نیازها به درستی و به موقع و متناسب پاسخ داده نشوند می تواند منجر به احساس سستی و بی حوصلگی در فرد شود.
– کم بودن فعالیت های زندگی ، فرار از ناامیدی :
رکود و نداشتن مشغله کافی در زندگی و بیکاری و داشتن ساعات زیادی که نمی دانیم با چه فعالیت هایی آن را پر کنیم و یا پر کردن آن با فعالیت های غیر مفید و بی ارزش می تواند به احساس سستی و بی حوصلگی منجر گردد.
– نداشتن عزت نفس و اعتماد به نفس و فرار از ناامیدی :
اگر ارزش های وجودی خودتان را نشناسید و آنها را باور نکنید راجع به خودتان و زندگی تان احساس خوبی نخواهید داشت. تنها انسان هایی احساس خوبی در زندگی دارند که احساس خوبی نسبت به خودشان دارند و خودشان را به عنوان انسانی خوب و کارآمد قبول دارند.
– شغل نامناسب :
چنانچه کاری را انجام می دهید که به آن علاقه ندارید خیلی طبیعی است که از آن احساس لذت نکنید، و هنگامی که می خواهید به کار مشغول شوید بدترین احساس را داشته باشید، و همیشه در زندگی احساس خستگی کنید. دو چیز در زندگی باعث نیک بختی و احساس لذت در زندگی است : یکی همسر دلخواه و مناسب و دیگری شغل متناسب و دلخواه.
– مناسب نبودن رشته تحصیلی :
اگر رشته تحصیلی شما مورد علاقه تان نباشد یا مطابق با استعدادهای شما نباشد، پیشرفت چندانی در آن رشته نخواهید داشت و تحصیل به مسئله بغرنج و عذاب آورتبدیل خواهد شد.
یکی از علل احساس ناامیدی در زندگی، شکست و انتظار شکست می باشد
در زندگی همهی افراد اتفاقات تلخی افتاده که فراموشی آن بسیار سخت است. آنان تمام مدت به ناملایمات زندگی خود فکر میکنند و به همین دلیل از شادی و خوشی لحظهی حال بیبهره میمانند و از زندگی ناامید می شوند؛ اما چگونه با ناامیدی مبارزه کنیم؟ آیا راهی برای فراموش ناملایمات وجود دارد؟ در ادامه به معرفی ده مرحلهی مبارزه با ناامیدی می پردازیم؛ با ما همراه باشید.
مقاله مرتبط:افسردگی فصلی چگونه به وجود می آید؟
جملات تاکیدی مثبت قبل از خواب که آرامش را به شما هدیه میدهد
گاهی هیچ چیز بر وفق مرادتان پیش نمیرود؛ عشقتان را از دست میدهید، شغلتان را از دست میدهید، پول زیادی از دست میدهید. و از همه چیز و هم کس در زندگی ناامید می شوید.
در این زمان است که دوست دارید تسلیم شوید اما تسلیم نمیشوید چون نمیتوانید! در واقع باید راهی برای حل مشکل پیدا کنید. در این مواقع چه کارهایی انجام میدهید تا دوباره شادمانی و خوشبختیتان را بیابید؟
در ادامه شما را با روشی ده مرحلهای برای انجام این کار آشنا میکنیم.
زمانی که ناامید شده بودم، برگهای روی یخچال چسباندم تا فهرست کارهایم را بر آن بنویسم. این فهرست ده شماره داشت و من هر روز صبح در صدر این فهرست مینوشتم «نفس بکش». همین. تا چند ماه جز این، هیچ چیز دیگری در فهرستم نبود.
درست است که گاهی غیرممکن به نظر میرسد اما آن روز خوب بلاخره میرسد. تا آن موقع، فقط باید همین کار را انجام بدهید: نفس بکشید.
2. همواره به خاطر داشته باشید: همه چیز در زندگی گذراست
قانون اول زندگی این است که همه چیز در گذر است. لحظات خوب، لحظات بد، همگی میگذرند و باقی نمیمانند. بدشانسیهای شما تا ابد ادامه نخواهد داشت و روزهای خوب زندگی را هم خواهید دید. همیشه همینطور است، چرا که این، قانون زندگی است. پس تا آن موقع همچنان نفس بکشید.
3. فرار از ناامیدی،یادتان باشد، پایان شب سیه، سپید است
شاید امروز یا فردا خبری نباشد، اما اگر مرحلهی اول و دوم را خوب به خاطر بسپرید، سرانجام به آن روز خوب میرسید. قول میدهم.
احتمالا دلتان میخواهد کابوسی که زندگیتان را فراگرفته همین امروز و به تمامی از بین برود اما چرخ روزگار به خواست شما نمیگردد. اندوه، مشکلات مالی، جدایی، همه و همه دردسرهایی هستند که آهسته آهسته و قدم به قدم میتوانید از دلشان بگذرید. وقتی سرانجام صبح سپید خود را دیدید، روی پاهایتان بایستید و به سویش بروید اما آهسته آهسته.
مقاله مرتبط:دلایل احساس نارضایتی در زندگی چیست
اگر مار و پله بازی کرده باشید، بهطور قطع میدانید چقدر احساس خستگی و ناامیدی میکنید وقتی تا نیمهی راه بالا رفتهاید و ناگهان مجبور میشوید سرجای اولتان برگردید و دوباره از ابتدا بازی را شروع کنید. زندگی هم مانند بازی مار و پله است. همین که خیال میکنید به هدف خود رسیدهاید، احساس میکنید اوضاع بهتر شده است، وضعیت کاریتان به ثبات رسیده و از روزهای بد گذشتهاید دوباره همه چیز واژگون میشود. اشکالی ندارد، این رسم روزگار است. مانند بازی مار و پله به خانهی اول برگردید و یادتان نرود نفس بکشید.
6. فرار از ناامیدی،خیال نکنید زمان مرهم تمام زخمهاست
زمان حلال مشکلات نیست. مردم اینطور میگویند و دوست دارند اینطور باشد، اما واقعیت اینگونه نیست. از روزی که همه چیزم را در زندگی از دست دادم ده سال میگذرد. وقتی میگویم همه چیز اغراق نمیکنم. ده سال گذشته است اما هنوز بعضی روزها این مسئله آزارم میدهد. اندوه مثل انرژی اتمی میماند، عمرش به هزار سال میرسد. این تصور که اتفاقات تلخ سرانجام روزی بهطور معجزهآسایی از یادتان می رود فقط شما را در مرداب گذشته نگه میدارد. آنچه میخواهید کاسته شدن از حجم درد است تا بتوانید از نو آغاز کنید. رنج خط پایان ندارد، اما میتواند نقطهی شروعی دوباره برایتان باشد.
به خودتان اجازهی غصه خوردن بدهید؛ اگر عشقتان را از دست دادهاید، جلوی اشکهایتان را نگیرید. اگر به خاطر یک سهلانگاری یا اشتباه، شغل، خانه یا مزرعهتان را از دست دادید، از دست خودتان عصبانی شوید اما به این عصبانیت ادامه ندهید. دیر یا زود باید از این کار دست بکشید. زمانش که برسد متوجه خواهید شد. اما آن روز که رسید به جلو نگاه کنید و به خودتان یاد بدهید که دیگر به عقب برنگردید.
گاهی وقتی در حال غرق شدن هستیم، وسوسه میشویم اولین جلیقهی نجاتی که به سویمان پرتاب میکنند بگیریم: مثل یک سرمایهگذاری بزرگ که میتواند هر آنچه باختهایم بازگرداند یا عشقی جدید که تمام دردهایمان را التیام بخشد. وقتی در چنین شرایطی هستیم بیش از هر چیز میخواهیم دردمان به پایان برسد. اما حواستان باشد، تنها وقتی میتوانید تصمیمهای بزرگ بگیرید که این همه آسیبدیده و در فشار نباشید.
وقتی روی شنهای ساحل چیزی مینویسید، با آمدن اولین موج دیگر آن نوشته وجود نخواهد داشت. قبول کنید آنچه در حال تجربهی آن هستید یکی از اتفاقات گذرای زندگی است. زندگی جدید شما احتمالا شباهتی به زندگی قدیمیتان ندارد. زخم خود را بپوشانید و به سمت زندگی جدیدتان حرکت کنید، حالا هرچه میخواهد باشد. تا فرصت هست از نو روی شنها بنویسید.
10. فرار از ناامیدی،از آنچه برایتان مانده لذت ببرید
مهمترین مرحله همین است که از آنچه برایتان مانده، لذت ببرید. اگر بتوانید همهی این مراحل را انجام دهید، و خرد نشوید، پس آنچه باقیمانده، شخصیت قابل احترامتان است. آنچه برایتان رخ داد خوب نبود اما از دل آتش به سلامت گذشتید. طی کردن این مسیر شما را به انسان بهتری تبدیل میکند. هرگز این را فراموش نکنید.
احمدرضا کرامت
گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده
Escape-the-frustration
دانلودpdf مقاله :روش های فرار از ناامیدی