تست هوش اقتصادی که با انجام آن به هوش مالی می رسید.
در برنامه ی قبلی میلیاردر شدن در مورد این موضوع صحبت کردم که چگونه هر کسی می تونه روش ورود به درآمد میلیاردی و پولدار شدن رو یاد بگیره و به یک شکست ناپذیر تبدیل بشه و اینکه چگونه این کار کاملا علمی هست
در ویدیوی جدید راه میلیاردر شدن میخوام بهت نشون بدم که چگونه در سریع ترین زمان ممکن می تونی از نیروی قدرتمند قانون جذب ثروت برای خلق اهداف و رویاهایی که داری استفاده کنی
روش علمی و تایید شده ورود به ضمیر ناخودآگاه و برنامه ریزی مجدد اون
اینکه چگونه می تونی این علم رو یاد بگیری و ازش استفاده کنی
بیش از 8 سال هست که به صورت حرفه ای با علم جذب ثروت آشنایی دارم و دارم در زندگی خودم ازش استفاده می کنم و در ویدیوی امروز شکست ناپذیر دقیقا میخوام تکنیک هایی رو باهات به اشتراک بگذارم که می تونه زندگیت رو متحول کنه
دوست دارم همین حالا ویدیوی جدید درآمد میلیاردی رو دانلود کنم
دلیل اینکه این روش انقدر جادوییه و عالی جواب میده اینه که کاملا علمیه و بر اساس نحوه ی عملکرد ذهن انسان هستش
همه ی اتفاق هایی که در زندگی تو رخ میده دلایل مشخصی داره و تنها کار مهم تو اینه که به داخل ضمیر ناخودآگاه و ذهنت بری
ببینی چه باور مخربی هست که درست کار نمیکنه و باعث شده به خواسته های خودت نرسی، اونها رو بکشی بیرون و حذفشون کنی و باورهای مفید و اثربخش رو جایگزین اون باورهای تاریخ مصرف گذشته کنی
این ویدیو 18 دقیقه آموزش خالص و حرفه ای هستش که بهت کمک میکنه یاد بگیری
چگونه می تونی سریع تر و راحت تر خودت رو در یک لول مشخص و معین موفقیت در هر جنبه ای از زندگی تثبیت کنی
دلیل تمامی اتفاق هایی که داری در زندگی خودت تجربه میکنی چیه
کی و چگونه باید به سراغ ضمیر ناخودآگاهت بری
و …
دوست دارم همین حالا ویدیوی جدید میلیاردر شدن رو دانلود کنم
سریع ترین راه استفاده از قدرت جادویی قانون جذب ثروت
هوش مالی مفهومی ذهنی است که با استفاده از آن میتوان به موفقیتهای مالی دست پیدا کرد. تفاوت در میزان هوش مالی افراد به تنوع دیدگاه آنها نسبت به پول و تفاوت در رفتارهای مالیِ آنها بستگی دارد. متأسفانه با اینکه در مدارس توجه کمی به این بخش از ساختار ذهنی افراد شده، نکتهی امیدوارکننده این است که میتوان هوش مالی را تقویت کرد و از آن بهعنوان دارایی ارزشمندی برای رسیدن به ثروت و حفظ ثروت استفاده کرد.
سعی کنید با دقت به این سؤال پاسخ دهید: به نظر شما داشتن یک ماشین فوقالعاده گرانقیمت، برای شما سرمایه است یا نوعی بدهی محسوب میشود؟
البته داشتن یک ماشین لوکس مطمئنا لذتبخش خواهد بود اما هنگام پاسخگویی به این سؤال به لذت آن فکر نکنید. افرادی که دارای هوش مالی بالایی هستند درجواب خواهند گفت که داشتن ماشین گرانقیمت، یک بدهی محسوب میشود چرا که علاوه بر خواب سرمایه، هزینههای زیادی برای نگهداری از آن باید پرداخت شود. اما کسی که هوش مالی کمتری دارد به ماشین خود به چشم یک سرمایه نگاه میکند و بالا رفتن قیمت آن را نیز بدون توجه به تورم یک نوع سود تلقی میکند. این تفاوت دیدگاه در زمینههای مالی ناشی از اختلاف میزان برخورداری از هوش مالی است.
هوش مالی ما، در واقع آن بخشی از هوش ماست که برای حل مسائل مالی مورد استفاده قرار میگیرد. با وجود هوش مالی میتوان از فرصتها، حتی آنهایی که دیگران قادر به دیدنشان نیستند، به بهترین شکل استفاده کرد.
آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چرا برخی افراد بهراحتی پول در میآورند و در مقابل برخی دیگر بهرغم تلاشهای مستمر باز هم نمیتوانند بهراحتی پول در بیاورند؟ امیدوارم جواب شما وجود یا عدم وجود شانس نباشد.
از طرفی توانایی وارد کردن جریان پول به چرخهی زندگی و کنترل سرعت این جریان نیز به ذکاوتی بستگی دارد که با هوش عمومی افراد تفاوت دارد. ممکن است شما از آن دسته افرادی باشید که به راحتی کسب درآمد میکنید اما همیشه فاصلهی زیادی تا ثروتمند شدن دارید. مجموعهی رفتارهایی که با پول دارید، نشاندهندهی میزان برخورداری شما از هوش مالی است.
رابرت کیوساکی یکی از نویسندگان مطرح در این زمینه، در یکی از کتابهایش پول را اینگونه توصیف میکند : «پول مانند سگ دستآموز شماست؛ اگر بتوانید رفتار صحیحی با او داشته باشید، هر زمان که برایش تکه چوبی بیندازید خیلی سریع میرود و آن را برایتان میآورد، پول هم دقیقا همین کار را میکند.»
بارها دیدهایم افرادی را که از نظر تحصیلی جزءِ نفرات ممتاز نبودهاند اما به کمک برخورداری از هوش مالی بالا توانستهاند درآمد ماهیانهی بالایی داشته باشند. تمامی افراد فارغ از مدرک تحصیلیشان میتوانند از این هوش برخوردار باشند یا آن را تقویت کنند.
هوش مالی شامل اطلاعات و تجاربی است که در وارد کردن جریان پول به چرخهی زندگیتان، ریسکهای عاقلانه، برنامهریزیهای بلندمدت برای سرمایهگذاری، تصمیمگیری هدفمند و افزایش درآمد به شما کمک میکند. اگر هوش مالی خود را تقویت کنید و تصمیمات درستی اتخاذ کنید، موفقیتتان تضمین شده است.
درآمد ما همیشه برای مخارج ما هزینه میشود اما اینکه چطور و چه موقع خرج میشود اهمیت بسیار زیادی دارد. افرادی که از هوش مالی مناسبی برخوردار نیستند، حتی اگر ثروتمند هم باشند در حفظ سرمایهی خود ضعیف عمل میکنند و در نهایت مجبور میشوند پول خود را درحسابهای بانکی قرار داده و به سودی ناچیز بسنده کنند یا اینکه با اتخاذ تصمیماتی اشتباه بخشی از سرمایه یا تمامیِ آن را از دست بدهند. در مقابل کسی که دارای هوش مالی بالایی است به سودهای ناچیز بانکی رضایت نخواهد داد و بهگونهای سرمایهگذاری میکند تا علاوه بر تأمین امنیت سرمایهاش، سود خوبی بهدست آورد.
بدون اغراق هوش مالی را میتوان به عضلات بدن تشبیه کرد. شما می توانید هوش مالیتان را مانند عضلات بدن تقویت کنید. تقویت هوش مالی تنها از طریق آموزش و تمرین صورت میگیرد. شما باید روش های مختلف در این زمینه و اصول آن را فرا بگیرید و مطابق با این آموزهها رفتار خود را با پول تغییر بدهید.
یکی از کارهایی که شما میتوانید برای افزایش هوش مالی خود انجام بدهید این است که از عملکرد و رفتار افراد ثروتمند و موفق الگوبرداری کنید. داستان زندگی افراد موفق و میلیاردرهای خودساخته را مطالعه کنید و از شکستهای آنها درس بگیرید و اشتباهات آنها را تکرار نکنید. فقط بهدنبال این نباشید که مواردی مشابه خود را در بین آنها هدف قرار دهید، با دیدگاهها و رویکردهای متفاوت افراد موفق آشنا شوید تا در مواجهه با شرایط متفاوت بهدرستی عمل کنید.
همانند افراد با هوش مالی بالا، همواره تلاش کنید که بدهیهای خود را کاهش دهید. اگر زمانی مجبور شدید زیر بار بدهی بروید بهگونهای برنامهریزی کنید که با سودی که از سرمایهگذاریهای هوشمندانهی خود بهدست میآورید این بدهیها را تسویه کنید. بدهی بار سنگینی بر روی دوش شماست؛ به همین دلیل قبل از تصمیمگیری برای هر خریدی سعی کنید که مناسبترین قیمت و شرایط پرداخت را در نظر بگیرید.
اهداف مالی ارتباط مستقیمی با طرحهای اجرایی شما در زمینههای مالی دارند. اهداف مالی خود را به دو دستهی کوتاهمدت و بلندمدت تقسیم کنید. تعیین این اهداف به شما کمک میکند که از مسیر مطلوب منحرف نشوید و در طول هر ماه و حتی در طول هر روز و هر ساعت بر روی دستیابی به این اهداف تمرکز کنید.
این نکته را در نظر داشته باشید که تنها هدفگذاری منجربه موفقیت شما نمیشود و شما باید برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید، دربرابر شکستها و مشکلات مقاومت کنید تا موفقیت حاصل شود. علاوهبر تعیین هدف، برای مسائل مالی خود طرح عملیاتی جامعی داشته باشید.
بهطور مرتب بخشی از درآمد خود را پسانداز کنید. چیزی که شما را از افرادی با هوش مالی پایین متمایز میکند، هدف شما از پسانداز کردن است. شما صرفا نباید به این دلیل پسانداز کنید که در آینده اندوختهای برای پیشآمدها یا فرصتهای احتمالی داشته باشید، بلکه این کار را با این امید انجام بدهید که در آینده آن را به جریان بیندازید و بهوسیلهی آن سرمایهگذاریهای مناسبی انجام دهید.
دربارهی هر مبلغی که قرار است خرج کنید با دقت و تأمل رفتار کنید. چراکه هر خریدی هرچند کوچک میتواند پیامدهایی داشته باشد، از طرفی با خرج کردن پولتان بهصورت غیر ضروری ممکن است در آینده فرصتهای سرمایهگذاری را از دست بدهید. سعی کنید با تمرکز و فکر کردن، پیامدهای احتمالی خرج کردن پولتان را پیشبینی کنید و سپس برای خرج کردن یا نکردنِ پولِ خود، تصمیم بگیرید. اصول پول خرج کردن را یاد بگیرید و نیازهای خود را دائما اولویتبندی کنید.
کسی که دارای هوش مالی بالاست و ثروت زیادی دارد با کسب اطلاعات و یادگیری در مورد یک کسبوکار جدید روحش تازه میشود، چراکه حس میکند دریچه ای جدید برای موفقیت بهسوی او باز شده است. همیشه بهدنبال یادگیری در زمینههای مختلف باشید و هیچگاه حس نکنید که همه چیز را میدانید.
شاید هدف نهایی در این راستا همان ثروتمند شدن باشد، اما مسیرهای رسیدن به این هدف بسیار متنوع است. سعی کنید با افرادی ارتباط برقرار کنید که آنها نیز مسیر موفقیت مالی را طی کردهاند و تلاش کنید با ایجاد ارتباطی مؤثر با آنها، بر آگاهی و اطلاعات مالی خود بیفزایید.
برای مثال میکل آنژ، خالق مجسمه بی نظیره داوود، به کمک عِلم یا مهارتش توانست مجسمه سازی بیاموزد و بعد از آن تماما به کمک خلاقیت و هنرش توانست مجسمه های جاودانه خلق کنید.
رابرت کیوساکی از جمله افرادی است که توانست مفهوم ثروتمند شدن و ورود جریان مالی به زندگی را ملموس تر و دست یافتنی تر کند. تا قبل از او هیچکس تصور کاملی از راه ثروتمند شدن نداشت. همه ثروتمند شدن را حاصل کار زیاد و تلاش و امید و … میدانستند تا اینکه رابرت کیوساکی با کتاب ماندگار «پدر پولدار، پدر بی پول» یکبار برای همیشه، مفهوم ثروتمند شدن را ساده سازی و نقشه راهی برای ثروتمند شدن به خواننده داد.
کارمند (شما بابت ساعاتی که کار میکنید، پول دریافت میکنید)
خوداشتغالی (شما کار و زمان تان دست خودتان است؛ راننده تاکسی، آرایشگر، بقال)
کسب وکار (شما ایده و فکر تان را تبدیل به پول کردید؛ مثل پودر سوخاری KFC)
سرمایه گذاری (شما کاری کردید که پول شما، برای شما کار کند؛ مثل خرید سهام)
طی کردن این مسیر از نقطه شماره 1 به نقطه شماره 4 شما را ثروتمند خواهد کرد، 100% تضمینی !
هر فرد ثروتمندی را هم بخواهید مسیر موفقیتش را تحقیق کنید، خیلی روشن و واضح ردپایش را در این مسیر خواهید دید.
اما تا به امروز راه های ثروتمند شدن، دلایل ثروتمند شدن و مفهول پول مطالب زیادی خواندیم، اما امروز میخواهیم راجع به یکی از مهم ترین مباحث ثروتمند شدن، که به شدت در ثروتمند شدن یا نشدن تان نقش دارد، صحبت کنیم یعنی: هوش مالی
آیا شما راحت میتوانید جریان پولی را وارد زندگی تان کنید؟
آیا میدانید چطور سرعت ورود پول به زندگی تان را افزایش دهید؟
آیا دوست دارید بدانید چطور پول شما میتواند پول تولید کنید؟
آیا تفاوت سرمایه و بدهی را میدانید؟ یا تعریف هایی از آنها بلدید که دیگر کاربردی ندارند؟
رابرت کیوساکی، در کتاب جدیدش با عنوانِ «شانس دوم : پول شما، زندگی شما، دنیای ما» یکبار دیگر به اهمیت هوش مالی اشاره میکند و می نویسد :
اگر بتوانید مفهوم جریان مالی، سرمایه و بدهی را بدانید،شانس شما برای ثروتمند شدن به طرز عجیبی افزایش پیدا میکند.دلیلِ اینکه اکثر افراد مشکلات مالی دارند و هرگز نمیتوانند از گردآب بدهی خارج شوند.
عدم آگاهی از این 3 مفهوم ساده است؛ آنها جریان پولی زیادی در خروجی و جریان پولی کمی در ورودی دارند
1- سرمایه: چیزی که پول در جیبتان می گذارد.
سرمایه فقط املاک و مستغلات نیستند. سرمایه میتواند کسب و کار شما هم باشد، چون هر ماه پول وارد حساب شما میکند. هرچیزی که قیمتش بروز باشد و به مرور زمان ارزش آن کاسته نشود سرمایه است.
2-بدهی: چیزی که پول از جیبتان کم میکند.
مثال های دیگری از بدهی، خانه ای است که در آن سکونت دارید و فکر میکنید یک سرمایه است.
خانه شما تا زمانی که شما در آن زندگی میکنید، یک بدهی است زیرا هر ماه پولی را از حساب بانکی تان خارج میکند و خرج میکند.
3-جریان مالی: دقیقا تعیین کننده و متمایز کننده سرمایه و بدهی است
جریان مالی، مسیر بیرون رفت یا ورود پول از یا به حسابتان است. پول از کجا وارد حساب شما میشود؟ به چه مقدار؟ چطور از آن خارج میشود؟ کجا خرج میشود؟ و …
همانطور که نقطه مقابل سرمایه، بدهی است؛ نقطه مقابل جریان مالی، حقوق سر ماه است !
حقوق ماه به ماه (زندگی کارمندی) فقط یک بسته پولی است که وارد زندگی میشود و فقط مانند نقطه گذاری، به جای ادامه چرخه جریان مالی است.
متاسفانه آموزش های سنتی مردم را آماده ثروتمند شدن نمیکند، زیرا مدرسه تماما بر روی میزان حقوق سر ماه، پس انداز و کارمندی تمرکز دارد در صورتی که افراد ثروتمند، امیدشان بدست آوردن یک مبلغ پولی مقطعی نیست (حقوق ماهیانه) بلکه خلقِ یک جریانِ پولی است.
آیا شما صاحب کسب و کاری هستید؟ به دنبال شروع کسب و کار از ابتدا؟ شما یک حرفه ای عالی دارید اما آرزوهای بیشتری برای ایجاد ثروت دارید؟
احمدرضا کرامت در سری جدید پولدارها کمک می کند تا به شما در یادگیری مدل سازی و استخراج بهترین استراتژی ها بسنده کنید تا بلافاصله به کسب و کارتان بپردازید. ابزار و تاکتیک هایی که به شما کمک می کند نه تنها زنده ماندن، بلکه رشد اقتصادی آنلاین نیز باشد.
یاد بگیرید از افراد پیشرو در جهان - "اساتید پول" که با هیچ چیز شروع به کار نکردند و اکنون چند میلیونرهای هستند. هر کدام نه تنها بازاریابی را تسلط دارند، بلکه به هنر زندگی خود ادامه می دهند، به مشتریان خود به طور کاملا جدیدی خدمت می کنند و دیگران را به نسل بعدی کارآفرینان القا می کنند.
ورودتان به مدار جدیدی را تبریک می گوییم که قرار است در این مدار با ایده ها، افراد، موقعیت ها و شرایطی ملاقات کنید که شما را به سمت تجربه ی استقلال مالی بیشتر، ثروت بیشتر پیش می برد…
پیشنیاز استفاده از دوره علم و کسب ثروت(کارشناسی ارشد پول)، اراده ای قوی و پولادین برای شناسایی باورهای محدود کننده ای است،که سد راهِ ثروتمند شدنتان گردیده است و با بکارگرفتن دستورالعملهای هر جلسه از این دوره، آنها را با باورهای قدرتمند کننده و ثروت سازی، جایگزین می نماید که برنامه ای جدید در ناخودآگاه تان می سازد و شما را وارد مدار جدیدی می کند که موفقیت و ثروت منتظر شماست…
من احمدرضا کرامت ایمان دارم این دوره، تمام آن چیزی را به شما آموزش می دهد که برای رسیدن به استقلال مالی و ثروت نیاز دارید…
آموزشهایی که در دوره کارشناسی ارشد پول، به شما آموزش می دهم، تا ابد میتواند به بهبودِ بیشتر وضعیت مالیتان کمک کند. زیرا تمامی آنها اصولی ثابت و غیر قابل تغییر در تمامی دوران ها هستند…
همین الان اقدام کنید
شما یک IQ یا بهرهی هوشی دارید، که مخفف “intelligence quotient” است، و سطح کلی هوش شما را ارزیابی میکند و یک آیکیوی هیجانی (emotional IQ)هم دارید، که میزان توانایی شما در کنترل هیجانهایتان را میسنجد.
آیکیو یا بهرهی هوشی مالی شما با هوش مالیتان سنجیده میشود و نشانگر این است که شما چقدر خوب از پس مسائل مالی برمیآیید
هوش مالی بخشی از هوش کلی ماست که برای حل مشکلات مالی از آن استفاده می کنیم.
مشکلات مالی رایج در دنیای امروز، عدم تناسب درآمدها و هزینههای زندگی، نداشتن خانه شخصی، بدهکاری، هزینههای ماشین، هزینههای بهداشتی و درمانی و … است که با استفاده از هوش مالی میتوان آنها را برطرف کرد.
اگر هوش مالی را در خود تقویت نکنیم روز به روز مشکلات وخیمتر میشوند و شرایط روز به روز سختتر.
واقعیت این است که پول تاثیر به سزائی بر سبک زندگی و کیفیت زندگی دارد. پول آسایش میآورد، آزادی زمانی و آزادی انتخاب می آورد.
ولی بدست آوردن پول به تنهائی اگر با استفاده از هوش مالی نباشد منجر به ثروتمندشدن نمیشود.
این نکته را باید در نظر داشت که اگر بتوانید مشکلات مالی را حل کنید هوش مالی شما رشد میکند و وقتی هوش مالی رشد کند ثروتمندتر میشوید و اگر مشکلات مالی را حل نکنید روز به روز فقیرتر میشوید.
اغلب ما میدانیم فردی با ضریب هوشی 130 باید باهوشتر از فردی با ضریب هوشی 95 باشد.
همین نسبت را میتوان در ضریب هوش مالی در نظر گرفت. شما میتوانید در حوزهی هوش آکادمیک یک نابغه باشید، اما هوش مالیتان در حد یک ابله باشد.
اغلب پرسیده میشود: فرق بین هوش مالی و ضریب هوش مالی چیست؟ پاسخ این است:
هوش مالی بخشی از هوش ذهنی ماست که در حل مشکلات مالی از آن استفاده میکنیم.
ضریب هوش مالی، مقیاس سنجش این هوش یا نحوهی تعیین کیفیت هوش مالی ماست. به عنوان مثال، اگر درآمد من 100 هزار دلار است و 20 درصد آن را مالیات میدهم، نسبت به کسی که 100 هزار دلار درآمد دارد و 50 درصد آن را مالیات میدهد، هوش مالی بیشتری دارم.
در این مثال، کسی که درآمد خالصش پس از کسر مالیات 80 هزار دلار است، نسبت به کسی که درآمد خالص او پس از کسر مالیات 50 هزار دلار است ضریب هوش مالی بیشتری دارد.
هر دوی آنها دارای هوش مالی هستند؛ اما کسی که پول بیشتری را برای خودش نگه میدارد، ضریب هوش مالی بیشتری دارد.
همهی ما از هوش مالی کافی برای کسب پول برخورداریم.
هر قدر درآمد شما بیشتر باشد، ضریب هوش مالی شماره 1 شما بالاتر است؛ به عبارت دیگر، کسی که سالیانه 1 میلیارد تومان درآمد دارد، نسبت به کسی که در سال 300 میلیون تومان درآمد دارد، از ضریب هوش مالی بالاتری برخوردار است.
چنانچه هر یک از آنها سالیانه 1 میلیارد تومان درآمد داشته باشد، کسی که نسبت به دیگری مالیات کمتری میدهد، همان شخصی است که از ضریب هوش مالی بالاتری برخوردار است. زیرا او با توجه به بهرهبرداری از ضریب هوش مالی شماره 2، حفاظت از پول، به هدف دستیابی به یکپارچگی مالی نزدیکتر است.
رابرت کیوساکی میگوید پدر بیپولم، معلمی بزرگ و مردی سختکوش بود، او ضریب هوش علمی بالایی داشت، اما ضریب هوش مالی او پایین بود. او در دنیای علمی عملکرد خیلی خوبی داشت، اما در جهان کسب و کار ضعیف بود.
حقیقتی ساده وجود دارد مبنی بر این که همه میخواهند پولتان را از شما بگیرند؛ اما همهی کسانی که پولتان را میگیرند، کلاهبردار یا قانونشکن نیستند.
یکی از بزرگترین شکارچیان مالی پول ما، مالیاتها هستند.
دولتها به طور قانونی پولمان را از چنگمان در میآورند.
چنانچه ضریب هوش مالی شماره 2 فردی پایین باشد، مالیاتهای بیشتری پرداخت خواهد کرد و هزینههای بیشتری بر دوش او خواهد بود.
این ضریب هوش مالی بیان میکند تا باید تا حد ممکن سود خالص را افزایش داد. کسی که کسب و کاری دارد و بطور مثال سالیانه 1 میلیارد تومان درآمد بدست میآورد ولی 900 میلیون تومان از آن هزینه میشود در این ضریب هوش مالی ضعیف است.
بودجهبندی پول، نیازمند هوش مالی بسیار زیادی است.
بسیاری از مردم پول خود را مثل یک فقیر بودجهبندی میکنند تا هم چون فردی ثروتمند.
بسیاری از مردم پول خیلی زیادی به دست میآورند، اما نمیتوانند پول زیادی برای خودشان نگه دارند، زیرا بودجهبندی فقیرانهای دارند.
به عنوان مثال فردی که 200 میلیون تومان در سال درآمد دارد و تمام آن را خرج میکند، نسبت به کسی که 100 میلیون تومان در سال درآمد دارد و میتواند با بودجهای 30 میلیون تومانی به خوبی زندگی کند و 70 میلیون تومان آن را سرمایهگذاری کند، از ضریب هوش مالی شماره 3 پایینتری برخوردار است.
این که بتوانیم به رغم میزان درآمدمان، خوب زندگی کنیم و با این حال سرمایهگذاری نیز داشته باشیم، نیازمند سطح بالایی از هوش مالی است.
پس از این که فردی درآمد مازاد خود را بودجهبندی کند، چالش بعدی او این است که درآمد مازاد خود را سرمایهگذاری نماید.
اغلب مردم درآمد مازاد خود را در بانک سرمایهگذاری میکنند.
زمانی که تورم پایینتر از نرخ سود بانکی بود، این کار هوشمندانهای محسوب میشد. اما وقتی تورم بالاتر از سودی باشد که بانک پرداخت میکند با نگهداری پول در بانک فقط پول شما بیارزش میشود و سودی واقعی بدست نمیآورید.
مثلا اگر تورم سالیانه 35 درصد باشد و بانک 20 درصد پرداخت کند شما 15 درصد از ارزش پولتان را از دست میدهید.
گرچه پسانداز و سرمایهگذاری در سبدهای سهام متنوع صندوقهای مشترک، نوعی اهرم ساختن از پول است، راههای بهتری نیز برای سودآور کردن پولتان وجود دارند.
هر فرد صادقی باید بپذیرد که پسانداز کردن پول در بانک و سرمایهگذاری در صندوقهای مشترک، نیازمند هوش مالی زیادی نیست.
پسانداز کردن پول و سرمایهگذاری آن در صندوقهای مشترک کار سختی نیست و هوش مالی بالایی نیاز ندارد.
ضریب هوش مالی شماره 4 بر اساس نسبت سودآوری به سرمایهگذاری ارزیابی میشود.
به عنوان مثال، فردی که 50 درصد از پول خود را به عنوان سود دریافت میکند، نسبت به کسی که 5 درصد سود میگیرد، ضریب هوش مالی شماره 4 بالاتری دارد؛ و کسی که بابت سودهایی که بدست آورده مالیات کمتری میپردازد از ضریب هوش مالی بالاتری برخوردار است.
در این جمله نکتهی بسیار خردمندانهای نهفته است:
قبل از اینکه بتوانید بدوید، باید راه رفتن را بیاموزید.
این امر دربارهی هوش مالی صدق میکند.
پیش از آنکه مردم بتوانند یاد بگیرند که چگونه از محل سرمایهگذاری خود صاحب سودهای چشمگیر شوند (ضریب هوش مالی شماره 4: اهرم ساختن از پول)، باید نحوهی راه رفتن را بیاموزند، بدین معنا که اصول و قواعد هوش مالی را فرا بگیرند.
یکی از دلایلی که بسیاری از مردم با ضریب هوش مالی شماره 4، اهرم ساختن از پول، مشکل دارند، این است که یاد گرفتهاند پولشان را به دست «کارشناسان» مالی همچون بانکها و صندوقهای مشترک سرمایهگذاری بسپارند.
مشکل سپردن پولتان به کارشناسان مالی این است که خودتان از یادگیری باز میمانید و نمیتوانید هوش مالی خود را افزایش دهید و در نتیجه نمیتوانید کارشناس مالی شوید.
اگر فردی دیگر پول شما را مدیریت کند و مشکلات مالی شما را حل نماید، شما نمیتوانید هوش مالی خود را افزایش دهید. در حقیقت، شما با پول خودتان باعث پرورش هوش دیگران میشوید!
چنانچه بنیانی مستحکم از دانش مالی داشته باشید، ارتقاء هوش مالی برایتان آسان است؛ اما در صورتی که ضریب هوش مالی شما ضعیف باشد، دانش مالی جدید میتواند برایتان گیجکننده و دارای کمترین ارزش باشد.
یکی از مزیتهای کسب دانش مالی این است که به مرور زمان نسبت به اطلاعات مالی پیچیدهتر درک بهتری خواهید داشت، درست همانطور که ریاضیدانان میتوانند پس از سالها حل مسائل ریاضی، معادلات پیچیده را حل کنند؛ اما باز هم نیاز دارید قبل از اینکه بدوید، راه رفتن را یاد بگیرید.
اکثر ما در کلاس، جلسهی سخنرانی، یا گفت و گویی با محوریت چنین اطلاعاتی بودهایم. یا در کلاسی حضور داشتیم که اطلاعات مورد بحث چنان پیچیده بودند که هر چه تلاش کردیم نتوانستیم آنها را بفهمیم. این بدان معناست که یا معلم خوب تدریس نمیکند، یا دانشآموز نیاز به اطلاعات پایهای بیشتری دارد.
موضوع این است که همهی ما باید از جایی شروع کنیم.
مسلماً اگر من سعی کنم در یک کلاس (مثلا آموزش فیزیک هستهای) که هیچ پیشزمینهای از آن ندارم بنشینم، دچار سردرد میشوم؛ زیرا قبل از این که کسی بخواهد فیزیک هستهای را بیاموزد، باید مقدمات آنرا فرا بگیرد.
مسائل مالی بسیاری حل نشده باقی ماندهاند؛ و ما به جای بهرهگیری از دانش مالی برای حل آنها، پول کم پشتوانه به آنها تزریق میکنیم.
ما از ایدههای قدیمی برای حل مشکلات زندگی مدرن استفاده کردهایم.
استفاده از ایدههای قدیمی برای حل مشکلات جدید، فقط و فقط مسبب مشکلات عظیمتر و جدیدتری خواهد شد. به همین علت، من بر این باورم که هوشهای مالی پنج گانه دارای اهمیت هستند.
اگر این پنج هوش مالی را ارتقاء دهید، احتمال این که در دنیایی به شدت رو به تغییر موفق شوید، بیشتر است. بدین ترتیب بهتر میتوانید مشکلات خود را حل کنید و هوش مالی خود را ارتقاء دهید.
وقتی شما به پول یا امور مالی خود به نحوی شایسته توجه کنید آنگاه میتوانید تغییر را ببینید. ممارست برای بهبود رابطه با پولتان، هوش مالی شما را افزایش میدهد.
به شما پیشنهاد نمیکنیم به دوران مدرسه برگردید تا دربارهی امور مالی چیزهایی بیاموزید یا در کلاسهای آموزشی سهام و اوراق قرضهثبتنام کنید.
مادامی که شما میتوانید یک مشاور موثق استخدام کنید تا در تصمیمات و انتخابهای مالی کمکتان کند، ضرورتی ندارد خودتان تمام زیر و بم سرمایهگذاری را بدانید.
فهمیدن چگونگی تغییر راههای رفتاری شما با پولتان مهم است. توجه داشته باشید که چگونه با پولتان رفتار میکنید و روزانه چه تصمیماتی اتخاذ میکنید که وضع مالیتان را بهتر یا بدتر میکند. به این مسئله که فقط رفتاری را از خود بروز دهید که به نفع شماست متعهد باشید. این کار هوش مالی شما را افزایش میدهد.
اغلب مواقع این تفکر ما است که در جایی که هیچ رشد فکری نداریم نگهمان میدارد.
برای افزایش هوشمالی و احساس کامیابی مالی، طرز تفکرتان را تغییر دهید. به جای اینکه فکر کنید زندگی بدون خریدن فلان چیز گرانقیمت برایتان پوچ است، بیشتر دربارهی ثروت ساختن بیندیشید.
وقتی روی خرج کردن تمرکز کنید، هوش مالیتان پایین نگه داشته میشود، اما وقتی به این میاندیشید که چگونه میتوانید پول بیشتری بدست آورید، هوش مالیتان افزایش مییابد و به اتخاذ تصمیماتی میپردازید که در پس آن تفکرتان تغییر مییابد. باهوشتر بودن یعنی هوشمندانهتر اندیشیدن.
افزایش هوش مالی شامل تخصیص زمانتان به انجام کارهایی است که واقعا برای زندگی سالمتر با پول به آن نیاز دارید. برای اینکه رابطهتان با پول بهتر باشد نیاز دارید کارهای بهتری با پول انجام دهید.
رهاسازی خودتان از بدهیها، هوش مالیتان را افزایش میدهد، بنابراین خرج روزانهتان را شدیدا کنترل کنید.
به جای اینکه منتظر بمانید و به این بیندیشید که آیا میتوانید از پس خواستههایتان برآیید، هر ماه زمانی را به این اختصاص دهید که برنامهای را برای امور مالیتان بنویسید و دقیقا پولی را که بهدست میآورید و نیز انتخابهایتان برای چگونگی خرج کردناش را مشخص کنید. انجام این کار قدرت کنترل بیشتر پولتان را به شما میدهد.
به سوالات تستی زیر پاسخ دهید تا بدانید تا چه میزان هوش مالی شما رشد کرده است.
سوال اول: آیا فکر میکنید سخت کار کردن مشکلات مالی شمارا جبران میکند؟
1. تا حدودی جبران میکند
2. خیر
3. بله
سوال دوم: داشتن یک شغل خوب چه تأثیری بر ثروتمند شدن دارد؟
1. تا حدودی تأثیر دارد
2. تأثیر خیلی زیادی دارد
3. هیچ تأثیری ندارد
سوال سوم: اگر به مشکل مالی بربخورید، چهکار میکنید؟
1. از مشاور مالی کمک میگیرم
2. توانایی حل آن را نخواهم داشت
3. سعی میکنم خودم مشکل مالی به وجود آمده را حل کنم
سوال چهارم: نگاه شما به مشکلات مالی چگونه است؟
1. مشکلات مالی باعث رنج هستند
2. با تحصیلات دانشگاهی و آگاهی آکادمیک میتوان از عهدهی آنها برآمد
3. مشکلات مالی فرصتی برای محک زدن تواناییها هستند؛ درصدد حل آنها برمیآیم
سوال پنجم: چطور پول خرج میکنید؟
1. کنترلی بر پول خرج کردن ندارم و هر چه داشته باشم خرج میکنم
2. بهطور کامل بر احساسات خودم کنترل دارم و در صورت نیاز و از روی برنامهی مالی هزینه میکنم
3. سعی میکنم مقداری کنار بگذارم و با مقدار معین پول به بازار میروم
سوال ششم: فرض کنید پول اضافهای به دستتان رسیده، اولویت شما برای خرج آن کدام است؟
1. مقداری از بدهیها را میدهم؛ سفری تدارک میبینم و برای خوشگذرانی آماده میشوم
2. بدهیها را پرداخت میکنم، همهچیز را نو میکنم؛ لباس نو، کفش نو، لوازم منزل نو و…
3. تحقیق میکنم و بهترین گزینه برای سرمایهگذاری را شناسایی میکنم و مبلغ را سرمایهگذاری میکنم و در صورت داشتن بدهی، از سود سرمایهگذاری پرداخت میکنم
سوال هفتم: آیا برای به دست آوردن پول بیشتر، حاضر هستید کارهایی چون کارگری، فروشندگی، کارهای خدماتی و … انجام دهید؟
1. شاید انجام دهم
2. خیر به هیچ وجه
3. فرقی نمیکند، کار کردن بار نیست
سوال هشتم: اگر ورشکسته شدید، چهکار میکنید؟
1. نمیدانم چهکار کنم شاید به فکر فروش داراییهایم بیفتم
2. افسرده میشوم و دست از کار میکشم
3. در هر کسبوکاری احتمال این وجود دارد، حتماً راهی هست
سوال نهم: آیا میدانید هزینههای ماهیانه شما به چه مواردی خرج میشود؟
1. سعی میکنم به ضروریات خرج کنم
2. در خرج کردن برنامهی خاصی ندارم
3. برای خرج ماهیانه برنامهریزی میکنم
سوال دهم: اگر چیزی نظر شمارا جلب کرد اما هزینه و مبلغی بیشتر از استطاعت شما داشت، چهکار میکنید؟
1. به این فکر میکنم: چطور میتوانم هزینهی آن را فراهم کنم؟
2. مشابه و ارزانتر از آن را پیدا میکنم و میخرم
3. از خریدش منصرف میشوم
نتیجه تست: اگر بیشتر پاسخ شما به گزینهی 3 است به شما تبریک میگوییم و بیشک شما از هوش مالی مناسبی برخوردارید.
همیشه با خودم فکر میکردم که چرا بعضی از افراد خیلی راحت پول درمیآورند، ولی نوبت من که میشود انگار پول از من فرار میکند. گاهی در خودم یا اطرافیانم به دنبال ایراد کار میگشتم. بهتازگی فهمیدهام که برای پولدار شدن هم باید باهوش بود، البته هوشی متفاوت از IQ. در ادامه به بررسی مفهوم هوش مالی پرداختهایم تا راز سربهمهر پول درآوردن را فاش کنیم.
این کتاب به موضوعات بسیار متنوعی در زمینهی پولسازی پرداخته است که نمیتوان تمام فصلهای آن را در یک مقاله گنجاند. ازاینرو منحصرا چند راهکار عملی و تکنیکی را که نویسنده شخصا برای مشکل مالی خود به کار برده است، تجزیهوتحلیل میکنیم. مکاینتایر با این تکنیکها خود را از دست بدهی 150 هزار دلاری خود خلاص کرد و به این ترتیب راهش را به سوی میلیونها دلار پول و آرامش خاطر هموار نمود.
با خواندن این مقاله به ویژگیهای شخصیتی و رفتاری مدیران کارآمد و ناکارآمد پی میبرید، ذهنیت لازم برای موفقیت و شکست را میآموزید و یاد میگیرید که چگونه باورهای محدودکنندهای را که سد راه پول درآوردن شما هستند، کنار بگذارید. همچنین دستورالعملی به شما میدهد تا با طراحی مؤثر بعد مالی زندگیتان، خود را به سمت اهداف اولیهی پولسازی متمرکز و هدایت کنید. نقشهی ذهنیِ ارائهشده در کتاب، به تحلیل دانستههای سادهی مالی و راهکارهایی میپردازد که شما را در بلندمدت به سوی پولدار شدن سوق میدهند. نویسنده شخصا استراتژیهای ارائهشده را هر روز در زندگی خود به کار میبَرد و تاکنون با آنها مقادیر هنگفتی به دست آورده است.
مکاینتایر برخلاف انتظارش، فهمید که مدیران مالیِ کاردان، برای رسیدن به ثروت و رفاه مالی اقدامات خاصی انجام میدهند. این یافته طبیعتا ما را به این نتیجه میرساند که افرادی که از نظر مالی موفق هستند و افرادی که وضع مالی اسفباری دارند، دارای ذهنیتهای متفاوتی نسبت به پول هستند. این دو مورد در کنار هم رازی را برای ما آشکار میسازند: موفقیت مالی ما تا حد زیادی تحت کنترل باوری است که دربارهی پول داریم. طبق این فرضیه، اگر به باورهای محدودکنندهای که دربارهی پول داریم بچسبیم، همیشه از پیامدهای ماندن در این نیروی آسیبرسان، ضرر خواهیمکرد. این باورهای منفی ما هستند که نمیگذارند به بالاترین سطح استقلال مالی برسیم.
موارد زیر بین تمام مدیرانی که درآمد بالایی داشتهاند، مشترک است. این خصوصیات عبارتند از:
اشخاصی که از هوش مالی سرشاری برخوردارند، برای موارد مالی خود طرح عملیاتی جامعی دارند و برای مدیریت و پیادهسازی آن برنامهی روزانهای ریختهاند.
چنین اشخاصی بهطور مرتب دستکم ده درصد از درآمدشان را نگه میدارند. آنها یا با آن به سرمایهگذاری میپردازند یا در بلندمدت سود به دست میآورند.
افرادی با هوش مالی زیاد، میدانند که قرض بالا آوردن بار سنگینی است و در درازمدت تأثیر بدی بر میزان ثروتشان میگذارد. این افراد سعی میکنند تا بدهیهای خود را به حداقل برسانند. با این وجود، اگر مجبور باشند که با قرض کردن اقدام به خرید کنند، قبل از تصمیمگیری برای خرید، بهترین و مناسبترین قیمت را انتخاب میکنند. آنها در اغلب موارد بدهیهایشان را با سودی که از سرمایهگذاری هوشمندانه بهدست میآورند، صاف میکنند.
اهداف مالی ارتباط تنگاتنگی با طرحهای عملیاتی مؤثر دارند. اهدافِ افراد باهوش به دو دستهی کوتاهمدت و بلندمدت تقسیم میشود، و همین امر باعث میشود تا درطول روز فکرشان را روی دستیابی به آنها متمرکز کنند.
افراد باهوش دربارهی هر مبلغی که میخواهند خرج کنند با دقت تأمل میکنند.
افراد مذکور توانایی عجیبی در پیشبینی آینده دارند. این قابلیت به آنها کمک میکند تا پیامدهای خرج کردن پولشان را بشناسند و به این ترتیب برای خرج کردن یا نکردن آن تصمیم درستی اتخاذ کنند. اگر نتیجه بگیرند که خرج کردن پولشان در بلندمدت برای آنها سودی ندارد، پیش از هر اقدامی تصمیماتشان را اولویت بندی میکنند.
افرادی که هوش مدیریت مالی بالایی دارند خود را عقل کل نمیدانند. بنابراین دائما با افراد متخصصی که در این زمینه سابقهی مفیدی دارند مشورت میکنند.
برای آنکه در مدیریت پولتان موفق باشید، باید از ویژگیها، عادتها و رفتارهای روزانهی افرادی که قبل از شما این راه را پیمودهاند الگوبرداری کنید. به همین دلیل است . مدیران مالی اصلح با مدیران مالی موفق دوستی میکنند. آنها بهخوبی میدانند که از طریق هر رابطهی جدید، دریچهای از آگاهی و اطلاعات عمیقتر را برای تصمیمگیری مالی بعدیشان، میگشایند.
چنین افرادی هیچوقت از یادگیری دربارهی پول درآوردن، سرمایهگذاری، اطلاعات مربوط به اموال، سهام و غیره دست نمیکشند. پول درآوردن برای آنها مثل نفس کشیدن حیاتی است. مدیران باهوش از تمام لحظههای زندگیشان برای یادگیری استفاده میکنند. همیشه وقتی آنها را میبینید، دارند به برنامهای پیرامون ثروتمند شدن که از رادیو پخش میشود گوش میکنند، کتاب میخوانند، دربارهی پول با بقیه صحبت میکنند، به سمینار امور مالی میروند یا درحال مطالعهی بخش اقتصادی روزنامه هستند و … پول درآوردن برای آنها تبدیل به عادت شده است و این عادت آنها را در امور مالیشان به موفقیت میرساند.
پس چرا شما پول درآوردن را به یکی از عادتهای زندگیتان تبدیل نکنید؟
البته افراد زیادی هم هستند که مدیران مالی موفقی نیستند و شاید خودشان نیز از این موضوع آگاه نباشند. ببینید کدامیک از صفات زیر را در خود دارید:
اگر میخواهید که پولتان را بهدرستی مدیریت کنید، باید از هرگونه قرض و بدهی تراشیدن برای خود اجتناب کنید، مدیران مالی موفق نیز به هیچ قیمتی حاضر به بالا آوردن بدهی نیستند. اما به نظر میرسد که مدیران مالی ناموفق، قادر نیستند تا دربرابر وسوسهی خرج کردن عمده و اتکا به قرض مقاومت کنند. آنها با این ولخرجیها مبالغ زیادی را در بلندمدت از دست میدهند.
مدیری که نتواند پولش را درست مدیریت کند، هر زمان که احساس نیاز به خرید داشته باشد، هرچه را که دم دستش باشد میخرد. او تابع احساسات خود است و از حسی که خرید به او میدهد و خشنودی آنی پس از خرید، لذت میبرد. چنین فردی با تمام کردن حقوق ماه قبل به سراغ حقوق بعدی میرود و این چرخه ادامه پیدا میکند. هر وقت پولی دربیاورد، بیدرنگ خرج میکند. هنگامی هم که پولی در کار نباشد، خرجهایش را محدود میکند یا به کارت اعتباری متوسل میشود.
پول درآوردن در زندگی یک مدیر مالی ناموفق جایی ندارد. از اینرو بهراحتی از کنار تعیین هدف و ایجاد طرح عملیاتی برای آن میگذرد، بدهکار باقی میماند و به استقلال مالی نمیرسد.
باید دو نکته را ذکر کنیم؛ اول اینکه افراد ناموفق فکر میکنند که برای تصمیمگیری در امور مالی لازم نیست تا از کسی کمک بگیرند. ولی باید آگاه باشند که تصمیمگیری صحیح پیرامون این موضوع، امنیت آیندهی آنها را تأمین خواهد کرد.
دوم اینکه به نظر آنها این منطقی نیست که برای مشاورهی مالی هزینه کنند و همان اولِ کار حساب بانکیشان پر از پول نشود. آنها باید درنظر داشته باشند که زندگی واقعی با خیالاتشان زمین تا آسمان فرق دارد. باید یاد بگیرند که برای دستیابی به پول زیاد در بلندمدت، مجبورند که سر کیسه را شل کنند و برای آموزش خودشان و راهنمایی گرفتن هزینه نمایند.
برخی از این افراد باور ندارند که میتوانند از عهدهی برداشتن قدمهای عملی و رسیدن به استقلال مالی بر بیایند. مشکل آنها این است که کاملا دل به کار نمیدهند و وارد میدان عمل نمیشوند. آنها تا هنگامی که انگیزهی لازم را برای نجات خود از این وضعیت به دست نیاورند، در بدهیهایشان دستوپا خواهند زد.
مدیران مالی ناموفق فکر میکنند که نیازی به یادگیری مدیریت مسائل مالی ندارند. این طرز تفکر از باوری سرچشمه میگیرد که میگوید: پول چرک کف دست، و لذا بیاهمیت است.
این مدیران نیاز به محرک یا شخصی دارند که آنها را به سوی استقلال مالی هل بدهد.
برای مدیر ناموفق، هر نکتهای نکتهی خوب به حساب میآید. بنابراین دور از انتظار نیست که او و دوستانش دور هم جمع شوند و مشکلات مالیشان را باهم درمیان بگذارند. آنها در خلال صحبت با یکدیگر، تجربیاتشان را به هم میگویند و راهنمایی میگیرند. مشکل اینجاست که افراد گروه نه تنها دانش و تجربهی عملی کمی در امور مالی دارند، بلکه کورکورانه راهنمایی یکدیگر را قبول میکنند و تصمیمات دیگران را نیز به چالش نمیکشند.
نکتهی منفی این استراتژی این است که جمع موردنظر (که غالبا متشکل از دوستان است) جزو جمعیت 96 درصدی مدیران ناموفق هستند. شاید راهنماییهایشان رایگان باشد، ولی در درازمدت اثر نامطلوب خود را خواهد گذاشت. چنین مدیرانی این نکته را فراموش میکنند که «هیچ منفعتی رایگان به دست نمیآید، مگر اینکه برای تبعات بلندمدت هر تصمیمی اولویتگذاری کنی.» این گفته هنگامی بیشتر اهمیت مییابد که خواستار رسیدن به استقلال مالی باشید.
هوش مالی یک میلیاردر را داشته باشید» یکی از مجموعه کتابهای رابرت کیوساکی( -1947)، سخنران انگیزشی و آموزگار مهارتهای کسب و کار است.
در بخشی از مقدمه کتاب میخوانیم:
«آیا پول شما را ثروتمند میکند؟
پاسخ این سؤال «خیر» است. پول به تنهایی نمیتواند شما را ثروتمند کند. همۀ ما میدانیم افرادی که هر روز خیلی سخت کار میکنند، پول بیشتری بهدست میآورند، اما هرگز ثروتمند نمیشوند. حتی بسیاری از آنها بیشتر از قبل بدهکار میشوند و مشکلات مالی بیشتری پیدا میکنند.
همۀ ما داستانهایی دربارۀ برنده شدن در مسابقات قرعهکشی را شنیدهایم که افراد کاملاً تصادفی ثروتمند میشوند. برخی دیگر هم با خریدن خانه یا خریداری اماکن گوناگون در مدت زمان کوتاهی سود میکنند و ثروتمند میشوند. در مقابل نیز شنیدهایم که افراد با خرید اوراق بهادار و یا خرید سکههای طلا ضرر میکنند و همهی سود و سرمایهی خود را به یکباره از دست میدهند. حرف ما هیچکدام از چیزهایی که در بالا گفتیم نیست. ما میخواهیم روشهایی را به شما معرفی کنیم که با حذف هرگونه ضرر و زیان به میزان سود و سرمایهی بالایی دست پیدا کنید
هوش مالی یک مفهوم ذهنی است که عملکرد یا کارهای خاصی اشاره دارد که ثروت را به زندگی شما میآورد.
رابرت کیو سالی با استناد به این مفهوم روشهایی را برای مدیریت امور مالی پیشنهاد کرده و گفته است که چگونه به استقلال مالی برسید.
کتاب هوش مالی یک میلیاردر را داشته باشید هوش مالی شما را افزایش میدهد و با افزایش میزان آگاهی از مسائل مالی، ثروتمندتر میشوید
این کتاب شامل پنج روش کلی است که به شما میگوید چگونه برای پول و سرمایههایتان تصمیمگیری کنید.
این کتاب قانونهای جدید پول را به شما معرفی میکند و برایتان روشن میکند که چرا بسیاری از افراد برای کسب سود و سرمایه بیشتر میجنگند؟
کتاب هوش مالی یک میلیاردر را داشته باشید دربارهی شناسایی و استفاده از نبوغ مالی توضیحاتی مفصلی را ارائه میدهد و روشن میکند که چرا برخی از افراد بهتر تصمیمگیری میکنند و ثروتمندتر میشوند.
او میگوید بسیاری از مردم معتقدند که هر چیزی که برای آن پول صرف شود، تبدیل به سرمایه میشود.
شاید این گفته چندان صحیح نباشد. همیشه به یاد داشته باشید که اگر شما پول و سرمایهتان را برای چیزی محدود کنید، نهتنها پول بلکه هر آنچه را که دارید، از دست میدهید. سرانجام، نه سکههای طلا، سهام، اوراق بهادار، خرید خانه و … به تنهایی نمیتوانند شمارا ثروتمند کنند، بلکه هوش مالی شماست که شمارا به موفقیت میرساند.
اکنون از شما میخواهیم که مطالعه کتاب هوش مالی یک میلیاردر را داشته باشید را از دست ندهید و با این کتاب میزان هوش مالیتان را تا بینهایت افزایش دهید.
کتابهایی نوشتهام که به شما نشان میدهند بهجای اینکه برای پول کار کنید، میتوانید گوشهای بنشینید و ببینید که پول چگونه برایتان کار میکند و شما را صاحب سود و سرمایه فراوان میکند.
دانلود کتاب صوتی هوش مالی
مشکل نصیحت های مالی این است که همگی شبیه به هماند. همیشه به شما گفتهاند، با جدیت کار کنید، پول پسانداز کنید، کمتر از درآمدتان خرج کنید و سبد سهام برای خود تهیه کنید. اما این نصیحت، بنا به گفته رابرت کیوساکی در کتاب جدیدش به نام «هوش مالی خود را افزایش بدهید» از سری کتابهای پدر پولدار (Rich Dad)، دیگر منسوخ شده است.
کتاب «هوش مالی خود را افزایش بدهید»، تازهترین کتاب از سری کتابهای بسیار محبوب شرکت ریچ دد (پدر پولدار) است. این کتاب پرفروش، بسیاری از افراد (از جمله خود من) را به کنترل زندگی مالیشان تشویق کرده است.
با اینحال اگر بیشتر توجه کنید، مشخص میشود که کیوساکی با تأکید بر این حرفها میخواهد توجهها را به مطالب خود جلب کند. این یک تاکتیک بازاریابی است. او واقعا معتقد است که کمتر از درآمد خرج کردن، مهم است -او صرفا معتقد است که بهترین روش جبران کسری بودجه، به جای کم خرج کردن، افزایش توان کسب درآمد است. من با توجه به روش خودم در مورد اینکه چگونه باید یک کتاب در خصوص امور مالی شخصی را مطالعه کرد، تصمیم گرفتم به کتاب «هوش مالی خود را افزایش بدهید»، فرصتی بدهم و آن را با دیدی باز و ذهنی روشن، مطالعه کنم. در نهایت سه بار آن را مطالعه کردم و البته هنوز هم نمیدانم در مورد آن چه فکری کنم.
کیوساکی در این کتاب مینویسد، «ملک و املاک، سهام، صندوق سرمایهگذاری مشترک، کسبوکار یا پول، کسی را پولدار نمیکنند، بلکه اطلاعات، آگاهی، دانش، چگونه انجام دادن کارها، که البته به مجموعه این موارد هوش مالی هم میگویند، فرد را به پول میرسانند.» او اشاره میکند که خرید یک مجموعه باشگاه گلفبازی نمیتواند مهارتتان در این بازی را افزایش دهد. اما اگر در کلاسهای آموزش گلف بازی شرکت کنید، میتوانید مهارت کافی در این بازی را به دست آورید. او امیدوار است که خوانندگان با مطالعه کتاب «هوش مالی خود را افزایش بدهید»، بتواند در «بازی پول درآوردن» بهتر عمل کنند.
1. کسب درآمد بیشتر. این بخش با مقدار پولی که کسب میکنید، سنجیده میشود. مثلا اگر سالانه 100هزار دلار درآمد دارید، هوش مالیتان از کسی که سالانه 30 هزار دلار درآمد دارد، بیشتر است.
2. محافظت از پول خود. زمانی که پول درمیآورید، باید بتوانید آن را نگهدارید. مراقبت از پول، به ویژه با استفاده از روشهایی برای کاهش مالیاتها، جنبهی دوم هوش مالی است.
3. بودجهبندی پول. کیوساکی مینویسد، «توانایی خوب زندگی کردن و سرمایهگذاری بدون توجه به اینکه چقدر درآمد دارید، به سطح بالایی از هوش مالی نیاز دارد.» این هوش مالی نیز با مقدار پولی که پس از تأمین مخارج، باقی میماند، اندازهگیری میشود.
4. افزایش پول خود از طریق اهرم مالی. این هوش مالی با بازگشت پول ارزیابی میشود. شما با مقدار پول اضافه بودجهتان چقدر میتوانید پول بیشتری کسب کنید؟
5. بهبود بخشیدن اطلاعات مالی. اطلاعات مالی صرفا به معنای آگاهی از مفاهیم اصلی مالی نیست. علاوه بر این آگاهی، باید تمام جزئیات مربوط به سرمایهگذاریهایی را که انجام میدهید نیز بدانید.
بیشتر محتوای این کتاب در مورد این پنج جنبهی هوش مالی است که تمامی آنها را با جزئیات کامل شرح داده است.
کیوساکی میگوید، بسیاری از مردم نمیتوانند ثروتشان را افزایش بدهند. زیرا آنها میخواهند بدون هیچ کار و تلاشی، ثروتاندوزی کنند. او در این کتاب مینویسد، «چیزی را که مردم به آن توجه نشان نمیدهند، این است که فرایند رسیدن به پول آنها را ثروتمند میکند، نه خود پول.» با یادگیری روش پولسازی، میتوانید دایما درآمد کسب کنید. این فرایند برای هر فرد متفاوت خواهد بود. چراکه هریک از ما اهداف، رؤیاها و جاهطلبیهای متفاوتی داریم. مهمترین چیز پیدا کردن بهترین راه برای خودتان برای کسب درآمد بیشتر و سپس هدفگزینی بر اساس آن است.
همچنین برای کسب درآمد باید کنترل احساسات خود را بیاموزید. باید بیاموزید از لذتهای زودگذر چشمپوشی کنید. مسلما نمیخواهید آینده مالیتان را فدای چند تومان امروز کنید. گاهی اوقات پیش رفتن، به نظر سخت میآید، اما اگر به راه و مسیری که طی میکنید، اعتماد دارید، حل مشکلات را هم یاد میگیرید. چشم به اهدافتان بدوزید و راهی برای رسیدن به آن بیابید.
بنابر نظر کیوساکی، کلید اصلی پول درآوردن، یادگیری روش حل مشکلات است. او مینویسد، ؛ برای اینکه بتوانید به ثروتتان بیفزایید، باید با این حقیقت که مشکلات همیشه وجود دارند روبهرو شوید.» مشکلاتی که جلوی ثروتمند شدن شما را میگیرند، شناسایی کنید و آنها را از سر راه بردارید.
به محض اینکه شروع به کسب درآمد کردید، باید از آن در برابر «شکارچیان مالی»، محافظت کنید. کیوساکی میگوید هفت نوع از این شکارچیان وجود دارد که باید مراقب آنها باشید:
1. مأموران دولتی- کیوساکی در عین حال که پرداخت مالیات را قبول دارد و آن را تأیید میکند، میگوید توان کاهش مقدار مالیاتهایی را که باید بپردازد، دارد.
2. بانکداران- بانکها دایما با نام کارمزد در حال برداشت از پولهای شما هستند. باید مراقب این نوع برداشتها باشید و از پولتان محافظت کنید.
3. کارگزاران- هزینههایی که به کارگزاران پرداخت میکنید، درست مانند بانکداران، ذره ذره از ثروتتان میکاهند. کیوساکی میگوید، کارگزار کسی است که موجب «گردش» حسابها و خرید و فروش دایمی سهامها میشوند تا از حق کمیسیون بیشتری برخوردار شوند.
4. کسبوکار- کیوساکی مینویسد، «تمامی کسبوکارها، چیزی برای فروش دارند، کار آنها این است که بخشی از پولتان را از شما بگیرند و کار شما هم محافظت از پولتان است. کیوساکی میگوید، هر بار خواستید چیزی بخرید، از خودتان بپرسید، با این کار پولدارتر میشوید یا بیپولتر.
5. تازه عروسها و دامادها- پول در هر رابطهای، نقش مهمی دارد. باید به شریک زندگیتان اعتماد کنید و در عین حال باید در مورد امور مالیتان به درکی مشترک برسید.
6. اعضای خانواده – کیوساکی معتقد است برای محافظت از دارایی خود نباید اعضای خانوادهتان را در آن شریک کنید. اموالتان صرفا بعد از مرگتان باید بین آنها تقسیم شود.
7. مشاوران حقوقی- در پایان، باید خود را از دعواهای حقوقی دور نگهدارید.
اگرچه کیوساکی، هفت خطر فوق در مورد هدر رفتن پول را گوشزد میکند، نصیحت عملی کمی برای غلبه بر آنها پیشنهاد میدهد. مثلا چگونه میتوان تا حد امکان مالیات کمتری پرداخت؟ یا بهترین روش برای برنامهریزی در مورد دارایی خود چیست؟
دو روش برای جبران کمبود بودجه وجود دارد: کاهش هزینهها یا افزایش درآمد. هر دوی این روشها میتوانند کسری بودجه را جبران کنند، اما به اعتقاد کیوساکی (و البته من)، افزایش درآمد در طولانی مدت، راه حل بهتری است.
کیوساکی توضیح میدهد که توجه به مازاد بودجه یک هزینه ثابت، مهم است. اگر تصمیم گرفتهاید 10 درصد از درآمدتان را پسانداز کنید، این 10 درصد را جزو هزینههای ثابت خود قرار بدهید. با آن طوری رفتار کنید که انگار قرار است مختص پرداخت یکی از صورتحسابهای ماهانهتان باشد. سپس آن را زودتر از صورتحسابهای دیگر به خودتان پرداخت کنید. کیوساکی مینویسد، «با مشاهده روش استفاده از زمان و پول کسی، میتوان آینده آن فرد را پیشبینی کرد. زمان و پول، داراییهای بسیار باارزشی هستند. آنها را عاقلانه خرج کنید.»
کیوساکی یادآور میشود مردم وقتی همه چیز سخت و مشکل میشود، به کم خرج کردن گرایش پیدا میکنند. اما اگر آنها هزینههای خود را اولویتبندی کنند، واقعا میتوانند وضعیت زندگیشان را بهبود بخشند. مسلما بهتر است در مصرف مثلا نوشیدنی و هلههولههایی مانند چوبشور، صرفهجویی کنند اما برای آموزش و ارتقای خود، بیشتر هزینه کنند.
کیوساکی مینویسد، به جای اینکه کمتر از درآمدتان هزینه کنید، درآمدتان را افزایش بدهید.
این بخش طولانی و ناامیدکنندهترین فصل کتاب است. در واقع در این قسمت، فلسفه اصلی مالی کیوساکی مشخص میشود، اما هنوز روشی که مناسب افراد متوسطی مانند من و شما باشد، ارائه نمیدهد.
کیوساکی میگوید، اهرم مالی- قرض گرفتن پول برای افزایش توان پول نقدتان- خوب است، به شرط اینکه آنقدر هوش مالی داشته باشید که بتوانید سرمایهتان را کنترل کنید. اما اگر چنین کنترلی روی داراییتان نداشته باشید، اهرم مالی برای شما بسیار خطرناک است. او مینویسد، «بیشتر مردمی که به دلیل سقوط ارزش املاک متضرر شدند، افرادی بودند که برای حفظ سرمایه و افزایش ارزش ملکشان روی بازار مسکن، حساب باز کرده بودند. آنها پولی را که داشتند، قرض کرده بودند، درحالیکه روی افزایش یا کاهش قیمت مسکن در بازار هیچ کنترلی نداشتند. این نمونهای از نبود هوش مالی است.
کیوساکی میگوید، به جای این کار، افراد باید از اهرم مالی برای شرکت در سرمایهگذاریهای با خطر کم، یعنی سرمایههایی که آنها بهعنوان سرمایهگذار روی آنها بهاندازهی کافی کنترل داشته باشند، استفاده کنند. این کار به نظر عالی میآید. اما کیوساکی هیچ نمونهای مرتبط با آن ارائه نداده است. او از مجتمع آپارتمان 300 واحدی 17 میلیون دلاری در تولسا، اوکلاهما، میگوید. سپس ادامه میدهد، «این سرمایهگذاری خوبی برای استفاده از اهرم مالی است. زیرا من میتوانم روی تمام عملیات آن کنترل داشته باشم و ارزش سرمایهگذاری را تعیین کنم.»
اما اگر من خواننده این کتاب، این مقدار پول نداشته باشم، چه؟ یا اگر فقط 17 میلیون تومان داشته باشم، چه کاری میتوانم، انجام بدهم؟ اهرم مالی چه کمکی میتواند به یک فرد با درآمد متوسط کند؟ ( البته این یکی از سؤالهایی است که در مصاحبهام از کیوساکی پرسیدهام و هنوز پاسخی نگرفتهام.)
وارن بافت، موفقترین سرمایهدار تمام دوران است، با اینحال او هرگز قمار نمیکند. بافت (و چارلی مونگر، شریک او) برای هر تصمیمی که میگیرند، تحقیق گستردهای انجام میدهند. آنها قبل از اینکه شرکتی بخرند، میخواهند همه چیز را در مورد آن بدانند. این اطلاعات به آنها اجازه میدهد تا با اطمینان سرمایهگذاری کنند.
اما برعکس آنها، من سرمایهگذاریهای واقعا بیمعنیای انجام دادهام. سهامهایی با امید به اینکه روزی قیمتشان افزایش یابد، خریدهام. این نوع تصمیمگیریها برمبنای اطلاعات و آگاهی نیستند- آنها کاملا احساسیاند.
برای افزایش اطلاعات مالی خود، باید به موارد زیر توجه کنید:
* واقعیت را از عقاید جدا کنید. بسیاری از افراد آگاه معمولا دوست دارند عقاید خود را مطرح کنند. مثلا، «قیمت طلا در حال افزایش است!» اما انجام دادن تصمیمگیریهای مالی براساس این اظهارنظرها، احمقانه است. تصمیمگیریهایتان را براساس حقایق انجام بدهید.
* اطلاعات بهدست آمده را اعتبارسنجی کنید. فقط به یک منبع اطلاعاتی متکی نباشید و اعتبار اطلاعات بهدست آمدهتان را با استفاده از نهادهای دیگر تأیید کنید.
* قوانین را بشناسید. اگر روش سرمایهگذاری را نمیدانید، از آن منصرف شوید. کیوساکی مینویسد، « قوانین منبع باارزشی در مورد نحوه بازی با پول فراهم میکند.»
* گرایش بازار را درک کنید. این گرایشها در واقع حقایق تاریخی هستند. سرمایهگذارهای باهوش از این حقایق برای تصمیمگیریهای آگاهانه، استفاده میکنند. اما مهم است بدانید که این گرایشها، حقایق آینده را نشان نمیدهند، بلکه فقط از شرایط احتمالی آینده سخن میگویند. با اینحال، گرایشها، منابع باارزش اطلاعات مالیاند.
کیوساکی مینویسد: در نهایت، این دارایی نیست که شما را ثروتمند میکند، بلکه اطلاعات و آگاهیتان از شما فردی پولدار میسازد.
باوجود اینکه بررسی پنج جنبهی هوش مالی، این کتاب حجیم 200 صفحهای را به خود اختصاص میدهند، اما در حقیقت 50 صفحه آخر، بیشترین ارزش را دارند. کیوساکی در این سه فصل در مورد «یکپارچگی پول»، صحبت میکند و توضیح میدهد که چگونه نبوغ مالی خود را افزایش بدهید.
من کتاب هوش مالیتان را افزایش بدهید را دوست دارم. این کتاب جای خود را در مورد موضوعی که از آن بسیار کم نوشته شده است، در بازار حفظ میکند. کتابی انگیزهبخش است. عاشق عقاید بزرگ کیوساکی هستم. آنها مانند هوای تازه میمانند و مواردی را ارائه میدهند که معمولا در مباحث مالی شخصی گم میشوند. من همچنین نوشتههایش را دوست دارم، چراکه به من انگیزه حرکت میدهند و مرا برای رسیدن به اهدافم به جلو پیش میرانند.
اما – و این امای بزرگی است- اغلب با مطالعه برخی موارد موجود در کتاب کیوساکی، دچار ناامیدی میشوم و هوش مالی خود را افزایش بدهید، استثنا نیست. البته این بدین معنا نیست که من با او مخالفم؛ در حقیقت معتقدم که او در اشتباه است. اجازه بدهید یک مثال بیاورم.
کیوساکی به تنوع اعتقادی ندارد. او وقت بسیاری برای انتقاد از آن دسته از کارشناسان مالی میگذارد که توصیه به داشتن سبد سهام در صندوقهای سرمایهگذاری مشترک گوناگون میکنند. او مینویسد: مشکل این توصیه در این است که بیشتر رایزنها نمیدانند که آیا در طولانیمدت توصیهشان مؤثر خواهد بود یا خیر. من میخواهم از آن کارشناس بپرسم که آیا تضمین میکنید، این استراتژی موفق شود؟»
اما کیوساکی میپذیرد که خود او نمیتواند استراتژیهای خودش را تضمین کند. من گیج میشوم و از کیوساکی میپرسم، چرا خرد معمولی را به دلیل ضعفی که حتی میپذیرید روشهای خودتان هم دارند، محکوم میکنید؟ حداقل طرفداران صندوقهای سرمایهگذاری مشترک، تاریخچهای طولانی از حقایق و گرایشهای بازار دارند که میتواند از ادعاهای آنها حمایت کند. حتی آیا این تاریخچه یکی از اجزای بسیار مهم هوش مالی نیست که این کتاب بهطور مشخص آن را ستایش میکند؟
مواردی مانند آن باعث میشود که من مطالعه کتابهای کیوساکی را با نظر گرفتن یکسری ملاحظات، توصیه کنم. تنوع سرمایهگذاری، کار اشتباهی نیست. فریب و خدعه نیست. بهجز کیوساکی، تقریبا هر نویسنده امور مالی که من کتابهایشان را خواندهام، آن را پذیرفتهاند. تنوع، اصول حیاتی نظریه سبد سهام دنیای مدرن امروز است و بر اساس حقایق، نه صرفا عقاید، پشتیبانی شدهاند.
کیوساکی میگوید، «وارن بافت، ثروتمندترین سرمایهدار دنیا، در سرمایهگذاریهای خود، تنوع نداشته است.» یعنی اینکه شما هم به دنبال تنوع نباشید، اما این دقیقا خلاف عقیده وارن بافت است. از آنجاییکه بافت در کار خود حرفهای است، به دنبال تنوع نیست. زندگی کاری او با سرمایهگذاری است اما بافت به بیش از 99 درصد سرمایهگذارها، سرمایه گذاری در صندوقها را پیشنهاد داده است. ( بافت گفته است، شاید بیش از 99 درصد). اما کیوساکی این موضوع را به گونهای دیگر وانمود میکند.
یک روزنامه انگلیسی در زمینه پزشکی طی مطالعه ای به این نتیجه رسید که افرادی که فعالیتهای ذهنی انجام می دهند 63درصد کمتر از افرادی که به ندرت فعالیتهای فکری دارند درمعرض ابتلا به زوال عقل قرار دارند. طبق مطالعه ای که در دانشگاه میشیگان انجام شد، محققان دریافتند که بزرگسالانی که بازی های فکری را به صورت روزانه به مدت چند هفته انجام می دهند به طور چشمگیری هوششان بهتر از بقیه می شود.
بازی های فکری که در زیر آمده است نیز به همین منظور طراحی شده است. بازی های فکری زیر که بازی هایی جهت بالابردن قوه ادراک و هوش شخص است، توسط سینتیا گرین استاد گروه روانپزشکی انشکده پزشکی سینایی و بنیان گذار برنامه های بهبودبخشی و بالابرنده هوش افراد طراحی شده است.
انجام دادن بازی های زیر، همراه با خوردن غذاهای مناسب و ورزش کردن می تواند قدرت ذهنی و فکری شما را تا 78 درصد بالا ببرد. امتحان کنید.
قوه تخیلتان را با این تست شفاهی امتحان کنید. یک داستان کوتاه بنویسید و فقط از 7 کلمه در آن استفاده کنید.
با انجام دادن کارهای روزمره تان با دست مخالفتان(اگر راست دست هستید، از دست چپتان استفاده کنید) بین سلولهای مغز اتصال ایجاد کنید. اگر راست دست هستید، از دست چپتان برای کارهای روزمره مثل مسواک زدن، شانه کردن مو، و خوردن استفاده کنید. حتی سعی کنید با دست چپتان بنویسید. آیا استفاده از دست مخالفتان در طول روز آسان تر میشود؟
این روش به شما کمک می کند تا مهارت جستجوی تصویری تان را تقویت کنید. جدولی از نشانه های مختلف تهیه کنید. برای هر کدام از این نشانه ها 30 ثانیه وقت بگذارید، و ببینید نشانه هایی که در بالای جدول آمده است، هرکدام چند بار در جدول تکرار شده است.
حافظه تصویری تان را تمرین کنید. عکسی را به مدت 1 دقیقه ببینید. سپس عکس را از چشمتان پنهان کنید و هرآنچه در عکس دیدید و به خاطر می آوردید را یادداشت کنید. یکبار دیگر امتحان کنید اما قبل از اینکه شروع کنید یک نفس عمیق بکشید و به عکس دقت کنید. دفعه دوم بهتر نبود؟
خودتان را به یادداشت برداری عادت دهید. هرزمانی که اطلاعات مهمی دریافت کردید یادداشت کنید مثلا موقع مراجعه به پزشک،وکیل یا هر موقعیتی که ممکن است موجب استرس و عصبانیت شما شود و باعث شود که ذهن و حافظه شما را بپوشاند. یادداشت برداری در کار هم بسیار مهم است. چند برگه سفید را در یک فایل بگذارید و هنگام برگزاری جلساتتان از آن استفاده کنید تا نکات مهمی که درجلسه تان مطرح شده را ثبت و ضبط کنید.
در اینجا یک تمرین فکری آورده شده است که به ذهن تان کمک می کند. این سه تمرین زیر را انجام دهید.
تصاویر مورد نظر را بیابید: لوازمی که در عکس مشاهده می شود شامل یک پنجره بزرگ، کرکره نصب شده روی پنجره بزرگ، مبلمان سفید، دو عدد کوسن راه دار، بالش طلایی رنگ، اشیاء چوبی که روی میز قهوه موجود است، یک عدد ویولون کوچک، 3 عدد پنجره کوچک، کتابخانه، تعدادی کتاب، حباب، یک عدد گیاه کوچک روی کتابخانه، لامپ کوچکی که روی کتابخانه است، یک عدد گلدان روی کتابخانه، یک عدد کاسه روی کتابخانه، فرش کرم تیره است.
آیا نمیدانید دارای هوش هیجانی هستید یا خیر؟ در ادامه به 14 مورد که نشان میدهند دارای EQ بالایی هستید، اشاره میکنیم.
آیا عاشق ملاقات آدمهای جدید هستید، و پس از اینکه تازه با کسی آشنا شدید به طور طبیعی تمایل دارید، کلی سوال آنها بپرسید. اگر اینطور است، درجهی خاصی از همدلی، به عنوان یکی از اجزای مهم تشکیلدهندهی هوش هیجانی، درونتان وجود دارد. آدمهایی که همدلی بالایی دارند (HEPs) – کسانی که پذیرای نیازها و احساسات دیگران هستند، و در رفتارهایشان به این نیازها توجه میکنند – معمولا چیز بسیار مهمی درونشان وجود دارد: آنها در مورد غریبهها بسیار کنجکاو هستند و با آغوش باز از دانستن اطلاعات بیشتر در مورد آنها استقبال میکنند.
کنجکاوی در مورد دیگران راهی برای پرورش همدلی نیز است. رومن کریزناریچ، مولف کتاب در دست چاپِ همدلی: کتاب راهنما برای تحول، در وبگاه گریترگود مینویسد: ” کنجکاوی همدلیمان را افزایش میدهد؛ وقتی با آدمهای خارج از چرخهی معمول اجتماعیمان صحبت میکنیم، با نحوهی زندگی و جهانبینیهای بسیار متفاوتی نسبت به خودمان، مواجه میشویم.”
به اعتقاد گلمن، معمولا همهی رهبرانِ استثنایی یک ویژگی مشترک دارند. علاوه بر نیازهای سنتی کسب موفقیت – استعداد، بلندهمتی و اخلاق کاری قوی – آنها دارای درجهی بالایی از هوش هیجانی هستند. وی در تحقیق خود، با مقایسهی افراد معمولی با کسانی که جزء بهترین رهبران ارشد بودند، دریافت نزدیک به 90 درصد تفاوتهایی که در شناختنامههای این دو گروه وجود دارند ارتباطی به توانایی ادراکیشان ندارد، بلکه مربوط به هوش هیجانیشان هستند.
گلمن در مجلهی کسبوکار هاروارد مینویسد: "هر قدر جایگاه فردی یک مجری مشهور بالاتر باشد، به دلیل اثربخشی بالایاش، قابلیتهای هوش هیجانی بالاتری در وی بروز میکند.”
وی میگوید: "اگر بدانید واقعا در چه موضوعاتی تاثیرگذاری بیشتری دارید، پس میتوانید در آن موضوعات با اعتماد به نفس کامل کار کنید”.
آیا با هر صدایی، نوشتهای و فکر گذرایی تمرکزتان را از دست میدهید؟ در این صورت، این مسئله میتواند شما را از عمل کردن در بالاترین سطح هوش هیجانی باز دارد. ولی به گفتهی گلمن، توانایی مقاومت در برابر عوامل حواسپرتی و تمرکز بر آنچه در حال انجامش هستید بزرگترین راز هوش هیجانی است. بدون حضور درونی و اجتماعی، پرورش خودآگاهی و ایجاد روابط قوی کار دشواری است.
همهی ما در طول روز برخی تغییرات هیجانی را تجربه میکنیم، و معمولا هم نمیدانیم این موج عصبانیت یا اندوه از کجا آمده است. ولی مهمترین جنبهی خودآگاهی، تواناییِ شناساییِ دلایل هیجانات و ناراحتیهایمان است.
گلمن میگوید: "داشتن روابط موثر و راضیکننده نشانهی داشتن هوش هیجانی است”.
اگر عادت کنید با حوصله به دیگران توجه کنید، خواه اینکه به آرامی تغییر مسیر دهید و به دوستی سلام کنید یا به یک خانم سالمند در مترو کمک کنید، نشان میدهید دارای هوش هیجانی هستید. بسیاری از ما در اغلب اوقات به خودمان و کارهایمان تمرکز میکنیم. و دلیل این مسئله هم آن است که آنقدر در شرایط استرسزا و با مشغلهی زیاد دور خودمان میچرخیم و دنبال انجام کارهایمان هستیم که به راحتی هیچ زمانی برای توجه (چه رسد به کمک) به دیگران نداریم.
گلمن در برنامهی تدتاک با موضوع مهربانی اینگونه عنوان کرد: "در همهی انسانها طیفی وجود دارد که از حالت کامل خودغرقی (self-absorption) به سوی توجه و همدلی و مهربانی پیش میرود. حقیقت این است که اگر تمرکزمان به خودمان باشد، اگر غرق در خویشتن شویم – که اغلب در طول روز اینگونه هستیم – واقعا دیگر نمیتوانیم به دیگران توجه کنیم”.
آگاهی بیشتر از دنیای اطرافمان، برخلاف غرق شدن در دنیای کوچک درونمان، و پرورش بذر مهربانی – از اجزاء مهم EQ هستند.
توانایی حس کردن احساسات دیگران از نشانههای مهم EQ بالا است.
اینکه چگونه با اشتباهات و موانع کنار میآیید، تا حدودی زیادی میتواند شخصیتتان را نشان دهد. افراد باهوش هیجانی بالا میدانند اگر قرار باشد فقط یک کار در زندگیمان انجام دهیم، این است که به راه درستی که میرویم ادامه دهیم. وقتی یک فرد باهوش هیجانی شکست یا مانعی را تجربه میکند، میتواند به سرعت خود را بازیابد. این مسئله تا حدودی به دلیل تواناییشان در تجربهی آگاهانهی هیجاناتِ منفی است؛ به شکلی که به این هیجانات اجازهی تسلط بر رفتارهایشان را نمیدهند، و این کار قدرت انعطافپذیریشان را بالاتر میبرد.
باربارا فردریکسن، مولف مثبتگرا در مصاحبهاش با مجلهی اکسپریِنس لایف گفت: "افراد انعطافپذیر هیجانات منفیشان را پنهان نمیکنند، بلکه اجازه میدهند در کنار احساسات دیگرشان قرار بگیرد. با این کار، به صورت همزمان احساس میکنند ‘در مورد این موضوع ناراحت هستم’، و به این موضوع نیز فکر میکنند ‘ولی از آن موضوع راضی هستم'”.
طبق گفتهی گلمن، خودتنظیمی، به عنوان یکی از 5 جزء هوش هیجانی، به معنی توانایی در منظم کردنِ خودتان و اجتناب از عادات ناسالم است. آدمهای با هوش هیجانی معمولا برای تحمل استرس (محرک عادات بد در خیلی از آدمها) و کنترل آرزوهایشان آمادگی کامل دارند.
روانشناسان با توجه به کارکردی که از هوش انتظار دارند، انواع هوش را بررسی کرده اند. نظریات متفاوتی درباره انواع هوش مطرح شده است که از بین آن ها نظریه هوش چندگانه گاردنر و نظریه هوش سه گانه دانا زوهار و یان مارشال مقبولیت بیشتری را دارا هستند.
در ادامه به بررسی آن ها می پردازیم.
در این نظریه انواع هوش با هوش جسمانی که به معنی توانایی در کنترل بدن و استفاده کردن از اشیا است شروع می شوند و با توجه به سیستم های عصبی مغز مشخص می شوند. صاحبان این نظریه معتقدند هوش های متفاوت انسان زیر مجموعه ای از سه هوشی که در زیر به آن ها پرداختیم، هستند.
این هوش مرتبط با مهارت های منطقی و زبان شناسی است که هم اکنون بیشتر از سایر هوش ها به عنوان ملاک موفقیت آموزشی شناخته می شود. این هوش برای حل مسائل ریاضی و منطقی است.
هوش عاطفی یا هیجانی باعث شناخت احساسات و بروز آن ها به صورت مطلوب می شود. فراموش نکنید از این هوش برای مدیریت عواطف خود و دیگران استفاده می کنند که در موفقیت های شخصی و حرفه ای تاثیر به سزایی دارد.
درک و توجه والاترین قسمت های خود، انسان های دیگر و جهان هستی است که به سوالاتی در خصوص معنای زندگی و ارتباط انسان و جهان هستی پاسخ می دهد و هنگامی که انسان کارهای با معنویت تلفیق پیدا کند، از هوش معنوی خود استفاده کرده است.
گاردنر به بررسی انواع هوش پرداخت و آن ها را در 9 بخش تقسیم کرد.
توانایی محاسبه، انجام عملیات ریاضی انجام فرضیات مرتبط است. به وسیله ی مفاهیم انتزاعی و فکر نمادین، روابط را درک می کنیم.
توانایی افراد در تشخیص دادن ریتم و تن صدا است. بین احساس انسان و موسیقی ارتباط عمیقی وجود دارد.
این دسته از افراد علاقه ی زیادی به طبیعت زنده مثل حیوانات و گیاهان دارند. از این هوش در درک تفاوت مدل های کفش، نوع آرایش و دیگر موارد استفاده می شود.
به مسائلی همانند وجود انسان، علت وجود انسان، معنی هستی و این دسته از سوالات میپردازند.
به توانایی درک و تعامل با دیگر افراد مربوط می شود. این هوش از ارتباطات کلامی و غیر کلامی و جلب توجه دیگران است. معلمان، هنرپیشه ها، مددکاران در صورتی موفق خواهند بود که از این هوش خود استفاده کنند.
هوش برخورداری از مهارت های فردی است و لازمه ی آن ارتباط ذهن و بدن است. افرادی مانند ورزشکاران، جراحان و صنعتگران از این هوش بهره مند هستند.
توانایی توضیح و بیان احساسات، مفهوم کلمات است. شاعران و رمان نویسان و سخنران های عمومی هوش کلامی بالاتری نسبت به بقیه دارند.
توانایی شناخت فرد از خودش، احساساتش و خواسته هایش است. اگر این هوش را داشته باشید به راحتی می توانید برای آینده خود برنامه ریزی کنید. روانشناسان و رهبران از این هوش به نسبت بیشتری برخوردار هستند.
با درک پدیده های دیداری ارتباط دارد. این دسته از افراد ابعاد را خیلی خوب تخمین می زنند.
طبق نظریه گاردنر، برای به دست آوردن تمام قابلیتها و استعدادهای یک فرد، نباید تنها به بررسی ضریب هوشی پرداخت بلکه انواع هوشهای دیگر او از جمله هوش موسیقیایی، هوش درون فردی، هوش تصویری ، فضایی و هوش کلامی، زبانی نیز باید در نظر گرفته شود.
انواع هوش در افراد نشانه های مختلف و کاربرد های متفاوتی دارد که هر شخص باید در وجود خودش به دنبال هوش خود بگردد و تحصیلات و شغلش را بر پایه آن قرار دهد. در زیر به طور خلاصه کاربرد انواع هوش بیان شده است:
معماری، نقاشی، عکاسی، تصویرسازی، صفحهبندی، مرمت بناهای تاریخی
روزنامه نگاری، نویسندگی، تدریس ادبیات، مسئول روابط عمومی، وکالت و…
مهندسی، حسابداری، برنامهنویسی کامپیوتر، متخصص فلسفه مخصوصا فلسفه علم و مجری طرحهای پژوهشی
آهنگسازی، خوانندگی، نوازندگی، نقد آثار موسیقایی و تدریس موسیقی در کودکستان.
ورزشکاری حرفهای (از فوتبال گرفته تا پرتاب دیسک)، جراحی، مکانیکی .
مشاور مدرسه، مشاور خانواده، مدیر روابط عمومی یک شرکت، معلمی، پزشکی، مددکاری و فروشندگی.
روحانی، روان شناس بالینی و مخصوصا روانکاو، متخصص الهیات و شغلهایی که آدم آقای خودش است.
کشاورزی، متخصص گیاه شناسی، متخصص جانور شناسی، نقاشی و عکاسی از طبیعت و عضویت در تیم ملی یا فدراسیون کوهنوردی.، متخصص جانور شناسی، نقاشی و عکاسی از طبیعت و عضویت در تیم ملی یا فدراسیون کوهنوردی.
کلیفتون و باکینگهام پس از پژوهشی بزرگ از 34 نوع توانمندی متفاوت در افراد سخن گفته اند.
2 قانون برای 34 نوع هوش بیان کرده اند:
موسسه گالوپ به منظور اطلاع از توانایی های انسان از دو میلیون از افراد توانمند و مدیران عالی سوالاتی باز در باره ی این که چگونه کارشان را به خوبی انجام می دهند مصاحبه کرد.
در همه ی این حرفه های متفاوت، تنوع های زیادی از مهارت، دانش و استعدادها دیده شد و کارشناسان این طرح شروع به کشف کردن اطلاعات و الگوها از این نتایج کردند. آن ها توانستند 34 تا از شایع ترین این الگوهای استعدادی را استخراج کنند که بیانگر گسترده ترین عملکردهای بشری هستند.
َAnalytical – تحلیلگر Adaptability – انعطافپذیر Activator – فعالکننده Achiever – دست یابنده Communication – ارتباط Command – فرمان Belief – باور Arranger – سازمانده Context – زمینه Consistency – ثبات Connectedness – متصل Competition – رقابت همدلی – EmpathyDiscipline – نظم Developer – پرورشدهنده دقیق و موشکاف – Deliberativeایدهپردازی – IdeationHarmony – هماهنگیFuturistic – آیندهگراییFocus – تمرکزIntellection – تفکرInput – ورودیIndividualization – فردگراییIncluder – دربرگیرندگیRelator – رابطPositivity – مثبتگراییMaximizer – بهحداکثر رسانندهLearner – یادگیرندهSignificant – اهمیتSelf Assurance – خودباوریRestorative – احیاکنندهResponsibility – مسئولیتپذیری
در ایران 34 نوع توانایی در قالب کتابی با عنوان 5 نقطه قوت برتر خود را بشناسید به فارسی منتشر شده است.
هر کدام از این 34 تم ویژگیهایی را مشخص میکند که از سال های اول زندگی در ما تکرار شدهاند و قادر هستند که به قابلیت اصلی ما تبدیل شوند. جالب است بدانید که این تمها شاید نقطه ضعف ما باشند. زیرا از تم دیگر ما را باز می دارند و توجه ما را تنها به همان تم معطوف می کنند. بنابراین در این کتاب به شناخت 5 تم هر فرد پرداخته شده است.
انواع تست هوش وجود دارد که هر کدام از آن ها هوش را به صورت جداگانه بررسی می کنند. همچنین هر کدام از آزمون ها استعداد ها و نوع خاصی از هوش را اندازه می گیرند.
جالب است بدانید تست هوش چندگانه گاردنر، به شما می گوید که از کدام هوش 9 گانه به میزان بیشتری برخوردار هستید که یکی از معروفترین بهترین آزمون های هوش است و حتی خود شما نیز با کمی حوصله می توانید آن را پاسخ دهید و نمره گذاری کنید.
همراه گرامی برای پاسخ دهی به این آزمون و پی بردن به اینکه هوش غالب شما کدام است، ابتدا با حوصله سوالات را بخوانید و امتیازهای 1 تا 5 را در مقابل آن بنویسید.
1 = به هیچ وجه شبیه من نیست
2 = اندکی شبیه من است
3 = در حد متوسط شبیه من است
4 = تا حد زیادی شبیه من است
5= کاملا شبیه من است
و سپس در انتها با توجه به روش نمره گذاری که گفته شده است، نمره گذاری را انجام دهید و هوش غالب بر هوش چندگانه خود را بیابید.
اما لازم به ذکر است بدانید به دلیل این که تحقیقات آقای گاردنر درباره ی هوش هستی گرا هنوز به اتمام نرسیده است، بنابرای در تست ها شواهد اندازه گیری بخش هستی گرا منظور نشده است.
1 به کتاب و کتابخوانی علاقه دارم.
2 می توانم به سرعت و آسانی اعداد را در ذهنم حساب کنم.
3 وقتی چشمانم را می بندم می توانم تصاویر واضحی را ببینم.
4 من به طور منظم حداقل در یک ورزش یا فعالیت های بدنی شرکت دارم.
5 افراد اغلب با من مشورت می کنند.
6 من معمولاً زمانی را در تنهایی صرف تفکّر، مراقبه و اندیشیدن در مورد سؤالات مهم زندگی می کنم.
7 من از صدای دلنشینی برای خواندن برخوردارم.
8 من همه ی انواع حیوانات را دوست دارم.
9 قبل از نوشتن یا گفتن یا خواندن کلمات، آن ها را در ذهنم می شنوم.
10 در مدرسه از درس هایی چون ریاضیات و علوم لذّت می برم.
11 من نسبت به رنگ ها علاقمند و حساسم.
12 خیلی مشکل است که برای مدت طولانی آرام در جایی بنشینم.
13 ورزش های گروهی را بیشتر از ورزش های انفرادی ترجیح می دهم.
14 در جلساتی که به رشد و آگاهی های فردی ام افزوده می شود شرکت می کنم.
15 آهنگ های ناموزون و سازهای خارج از ریتم را تشخیص می دهم.
16 دوست دارم چیزهایی را سازمان بندی یا مرتب کنم.
17 گوش کردن به رادیو و نوار صوتی بیشتر از تلویزیون یا فیلم به من آموزش می دهد.
18 از بازی های منطقی، معماها و سایر بازی های فکری (از قبیل شطرنج) لذّت می برم.
19 اغلب برای ضبط محیط اطرافم (در صورت امکان) از دوربین فیلم برداری استفاده می کنم.
20 به کارهایی که با دست انجام می شود مانند دوختن، بافتن، نجاری، مدل سازی و حکّاکی علاقمندم.
21 وقتی مشکل دارم ترجیح می دهم از کسی کمک بگیرم تا اینکه تنهایی روی آن کار کنم.
22 قادرم با شکست ها و مشکلاتم با حالتی انعطاف پذیر مواجه شوم.
23 اغلب به موزیک هایی از رادیو یا ضبط صوت یا سی دی و غیره گوش می دهم.
24 من از طبیعت لذّت می برم.
25 من از بازی با کلمات مانند جدول کلمات متقاطع، جملات درهم ریخته یا اسم رمزها لذّت می برم.
26 دوست دارم آزمایش هایی (اگر…آنگاه) ترتیب دهم، (مثلاً اگر به گیاهانم دوبرابر کود دهم چه اتفاقی می افتد؟).
27 من از معماهای دیداری مانند پازل ها و تصاویر سه بعدی لذّت می برم.
28 بهترین افکار وقتی به سراغ من می آیند که مشغول یک فعالیت جسمی(از قبیل پیاده روی، دو، شنا و…) هستم.
29 من حداقل سه دوست نزدیک و صمیمی دارم.
30 یک سرگرمی یا مشغولیت و فعالیت ویژه ای دارم که به تنهایی انجام می دهم.
31 یکی از آلات موسیقی را می نوازم.
32 من کلکسیونی از قبیل سنگ ها، صدف ها، برگ ها، حشرات، تمبر، کارت های ورزشی … را جمع می کنم.
33 من اغراق های زبانی، ایهام، آهنگ های بی معنی و کلمات دوپهلو را دوست دارم.
34 من در جستجوی الگوها، توالی یا نظم و سازمان چیزها هستم.
35 در خواب رؤیاهای روشنی می بینم.
36 اغلب دوست دارم اوقات فراغت خود را بیرون خانه سپری کنم.
37 من از سرگرمی های جمعی مانند منچ بیشتر از سرگرمی های فردی مانند بازی های رایانه ای خوشم می آید.
38 اهداف ویژه ای در زندگی دارم که مرتب به آن ها فکر کنم.
39 زندگی من بدون موسیقی بسیار یکنواخت و بی هیجان خواهد بود.
40 من مرتباً گزارش تغییرات هوایی را کنترل می کنم.
41 دروس ادبیات و اجتماعی از ریاضی و علوم برایم آسان تر هستند.
42 درباره چگونگی کارکرد چیزها علاقمندم و در مورد پیشرفت های علمی و کشفیات جدید علم خود را به روز نگه می دارم.
43 معمولاً قادرم مسیر در یک محل ناآشنا پیدا کنم.
44 هنگام صحبت تمایل دارم دست های خود را تکان دهم و از ژست ها و زبان بدن (مانند تغییر چهره) استفاده کنم.
45 از آموزش دادن دانسته هایم به دیگران لذّت می برم.
46 من از طریق عکس العمل دیگران، دیدگاه واقع بینانه ای نسبت به نقاط قوت و ضعف خود دارم.
47 اغلب در طی روز مدام یک آهنگ در ذهنم اجرا می شود.
48 تفاوت های موجود میان انواع درختان، سنگ ها، پرندگان یا سایر گیاهان و جانوران را به خوبی بیان می کنم.
49 وقتی در ماشین هستم دوست دارم علائم و تابلوهای تبلیغاتی را بخوانم و به آن ها بیشتر از مناظر اطراف توجه کنم.
50 باور دارم تقریباً برای هر چیزی یک تفسیر منطقی وجود دارد.
51 من طراحی را دوست دارم و من اغلب طراحی می کنم.
52 من نیاز دارم چیزها را لمس کرده یا نگه دارم تا بتوانم بیشتر درباره آن ها یاد بگیرم.
53 فکر می کنم قدرت رهبری خوبی دارم و اطرافیان و دوستانم نیز این موضوع را قبول دارند.
54 من ترجیح می دهم تعطیلات آخر هفته را در یک اتاق یا مکان خلوت سپری کنم تا اینکه در یک جای عمومی و شلوغ باشم.
55 با استفاده از یک ابزار موسیقی ساده به راحتی می توانم اوقات فراغت خود را سپری کنم.
56 من از ماهیگیری، باغبانی، کاشتن گیاهان و آشپزی لذّت می برم.
57 اغلب در مکالماتم به چیزهایی اشاره می کنم که قبلاً خوانده یا شنیده ام.
58 من می توانم به صورت واضح به مفاهیم غیرملموس، انتزاعی و خیالی فکر کنم.
59 جغرافیا از ریاضی برایم آسان تر است.
60 من از بازی های پرهیجان (از قبیل پینت بال و رانندگی پرهیجان) لذّت می برم.
61 من در میان جمع احساس راحتی می کنم.
62 من با اراده و مستقل هستم.
63 آهنگ های بسیاری از آوازها یا قطعات موسیقی را می دانم.
64 از مشاهده رویدادهای طبیعی( مانند ستاره ها، ماه، جزر و مد) لذّت برده و دوست دارم جزئیات اطّلاعات درباره ی آن ها را به دست آورم.
65 اغلب اطرافیانم معنی کلمات را از من می پرسند.
66 به کشف عیوب منطقی کارهایی که مردم در خانه و محل کار خود انجام می دهند یا در مورد آن ها صحبت می کنند، علاقه دارم.
67 می توانم تصور کنم (از نگاه یک پرنده)، اجسام از بالا چگونه به نظر می رسند.
68 من از نظر جسمی و اندازه اندام های بدنی کاملاً متناسبم.
69 من در فعالیت های مدرسه ، مسجد، همسایگان و فعالیت های اجتماعی شرکت می کنم.
70 من یک دفتر خاطرات روزانه دارم تا اتّفاقات زندگی ام را یادداشت کنم.
71 اگر یک قطعه موزیک را یک یا دوبار بشنوم می توانم به آسانی آن را تکرار کنم.
72 دوست دارم کتاب ها یا مجلاّتی را بخوانم یا برنامه های تلویزیونی را ببینم که به طبیعت مربوط می شود.
73 اخیراً چیزی نوشته ام که به آن افتخار می کنم.
74 وقتی چیزی به روش خاصی اندازه گیری، طبقه بندی، تجزیه یا کمیت گذاری می شود احساس خوبی دارم.
75 من ترجیح می دهم کتاب، مجلاّت و روزنامه هایی را بخوانم که تصاویر زیادی دارند.
76 برای یادگیری مهارت های جدید نیاز دارم تا تمرین انجام دهم، به جای اینکه درباره آن بخوانم یا فیلمی را تماشا کنم.
77 من ترجیح می دهم شب تعطیل را در یک میهمانی بگذرانم تا تنها در خانه بمانم.
78 من ترجیح می دهم یک شغل مستقل داشته باشم تا برای دیگران کار کنم.
79 اغلب هنگام کار کردن آواز می خوانم یا زمزمه می کنم یا ضربه می زنم.
80 در تعطیلات خود ترجیح می دهم به مکان های طبیعی مانند پارک یا جنگل بروم تا به یک هتل مجلّل و پر رفت و آمد.
نمره گذاری تست:
برای به دست آوردن عدد هر کدام از انواع هوش، امتیازهای هر سوال را یعنی از 1 تا 5 ، در سوالاتی که مشخص شده ی آن حیطه است و در زیر به تفکیک نوع، آن ها را جدا کرده ایم را با هم جمع ببندید. به خاطر بسپارید که عدد بیشتر نشان دهنده ی هوش غالب شما است.
هوش کلامی: مجموع امتیاز های ردیف 1-9-17-25-33-41-49-57-65-73
هوش ریاضی منطقی: مجموع امتیازهای ردیف2–10-18–26-34-42-50-58-66-74
هوش فضایی: مجموع امتیاز های ردیف3-11-19-27-35-43-51-59-67-75
هوش بدنی حرکتی: مجموع امتیاز های ردیف4-12-20-28-36-44-52-60-68-76
هوش برون فردی: مجموع امتیاز های ردیف5-13-21-29-37-45-53-61-69-77
هوش درون فردی: مجموع امتیاز های ردیف 6-14-22-30-38-46-54-62-70-76
هوش موسیقیایی: مجموع امتیاز های ردیف 7-15-23-31-39-47-55-63-71-79
هوش طبیعت گرا؛ امتیاز های ردیف8-16-24-32-40-48-56-64-72-80
بهترین زمان برای تقویت هر کدام از انواع هوش سنین کودکی می باشد که برای هر کدام از آن ها بازی مخصوص و متفاوتی بیان شده است:
هوش مالی یا هوش ثروت ساز باعث میشود که افراد بتوانند به موفقیتهای مالی برسند. مهمترین تفاوت بین افراد ثروتمند و افرادی که در زندگی مالی خود به موفقیت نرسیدهاند در میزان هوش مالی آنها است. خوشبختانه هوش مالی تنها یک استعداد ذاتی نیست و میتوان آن را تقویت کرد. آموزش و یادگیری مسائل و اطلاعات مالی در کنار رعایت برخی دیگر از نکات باعث تقویت هوش مالی خواهد شد. پس هر شخصی میتواند با اقدام به تقویت هوش مالی خود بر روی خودش سرمایهگذاری کرده و شانسش را برای رسیدن به ثروت تا حد بسیار زیادی افزایش دهد.
source : keramatzade
تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به گروه تحقیقاتی و آموزشی کرامت زاده می باشد و هرگونه کپی برداری غیر اخلاقی بوده و پیگرد قانونی دارد
طراحی سایت و سئو توسط گروه تخصصی آرمانیک | مشاوره تبلیغات اینترنتی توسط مدیر وب